بچه که بودیم همسایمون سگ داشتن هر وقت واق واق می کرد داداشم صداشو تقلید می کردو جوابشو می داد …. تا اینکه یه بار زن همسایه از مامانم سراغ سگی که صداش از خونه ما میاد و گرفت واسه جفت گیری با سگش …. مامانم اومد خونه یه بلایی سر داداشم آورد که دیگه فقط صدا ماهی در میاره از اون به بعد
به بابام میگم تیغ اصلاح داری؟ میگه نه برو بیرون بخر! نون هم بخر! یه سر برو تا اون داروخانه شبانه روزیه یه قرص معده بخرد … میوه هم بگیر که عصر مهمون داریم ! ماشینم بنزین نداره … زحمت اونم بکش میگم : نه احساس میکنم ته ریش بهم میاد.
سر شب لپتاپ رو خاموش کردم رفتم نشستم تو پذیرایی در جوار خانواده ۲ دقیقه اول خونواده
۵ دقیقه دوم خونواده
۷ دقیقه بعد مامانم : لپتاپت سوخته ؟ من : نه ۹دقیقه بعد بابام : اینترنتت شارژش تموم شد ؟ من : نه اندکی بعد بابام : چی شده حالت خوب نیست؟ من : نه چطور ؟ یذره بعد مامانم : تو چته ؟ چرا سرت تو لپتاپ نیست ؟ من : خب گفتم یکم بیام پیش شما بشینم بابام : مطمئنی طوری نشده ؟ مامانم : خب بگو چرا اینجوری میکنی آخه ؟ مرد پسرت معتاد شده….. من : بابام : زد تو گوشم. هیچی دیگه پا شدم اومدم لپتاپ رو روشن کردم
یکی از فانتزیامم اینه مراسم عیددیدنی مثه مراسم خواستگاری بشه وسط مراسم یکی بلند بگه: خُب دیگه بریم سر اصل مطلب بعد همه عیدی هاشون رو بدن ما انقدر معطل نشیم.
یکی از فانتزیام اینه که برم قهوه خونه بعد یارو بپرسه دادا قلیون میکشی ؟ بعد من با یه لبخند تلخ بگم : داداش قلیون واسه سوسولاس ! ما یه عمره از زمونه میکشیم ! بعد توی دود قلیونای قهوه خونه محو بشم خخخخخخخخخخخخ
یکی از فانتزیام اینه که یه بچه داشته باشم ، وقتی میریم مهمونی شیطونی کنه .. منم بزنم زیر گوشش ، بشینه زار زار گریه کنه ! بعد خانومم بیاد از بچه دفاع کنه ... یکی هم بزنم زیر گوش اون ، که دیگه تو مسائل پدر و فرزندی دخالت نکنه