2777
2789

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

زشته آخه،دختر از خجالت آب میشه اینجوری،صبح چطور تو روی پدرش نگاه میکنه😅

من ک صبحش مستقیم تو چشم هیییچکس نگانمیکردم😅

ولی خو رسمه دیگه سمت ما

مادربزرگم میگف:هرموقع از خدا ناامید شدی حتما شیطون بغلت کرده!وقتی سایه شیطون نزدیک دیدی فوری بایست.سر سجاده بایستی و قامت ببندی قد شیطنتش بهت نمیرسه.فقد دست روی گوش هاش میزاره تا صدای لبیک گفتن به درگاه حق نشنوه.سجده که طولانی شد بدنش از تقلای بلندکردنت درد میگیره.ذکرتو بلند بگو بزا اون جیغ بکشه که نشنوه.کر و کور و فلجش کن حتی اگه تن خودت رو به ناتوانی بود.. ❤love it or leave it...❤.یا بهش عشق بورز یا ترکش کن❤
والا من تا وقتی اینو به چشم ندیده بودم باورم نمیشد که شب عقد داماد تو خونه پدرزن میخوابه چون خودم ت ...

یادش بخیر ما ۴۰روز نامزد بودیم ینی فقط صیعه محرمیت

شوهرم شبا که بابام میخوابید یواشکی میومد تا ۴صبح پیشمون دم اذان میرفت

اون موقع هم ماه رمضون بود

بابامم تاالان متوجه نشده😂

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

ما رسم نداریم بمونه شب عقد... عقد میکنن شب هر کی میره خونه خودش...

  °دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ                                                     ‌   ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ°
وای چ شجاعید شما

کاری نمیکردیم

ما خیلی عاشق بودیم از همون اول با مامانم دور هم مینشستیم گپ میزدیم

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

یه چیز یادم اومد 

میگن شب اول که آقا داماد خونه ی پدر زنش میمونه پدر زنه یه تشک دو نفره پهن میکنه واسه داماد، دامادم تو دلش خوشحال که عروس خانم شب میاد پیشش ولی وقتی میخواستن بخوابن پدر عروس پیش داماد می خوابه😁

چه باحال چطور مامانت یا خواهری برادری لو نمیدادن

مامانم باهامون بود

مامانم باعث شد به هم برسیم

ووااای اشکم دراومد از شوقه یاد اوریش 

دقیقا ماه رمصون سال۹۳بود

بعد از ماه رمضون قراربود عقد کنیم

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

ما یه مراسم عقد ساده تومحضرداشتیم بعدش مادرشوهرم مهمونی گرفته بود رفتیم خونشون شام بعدشام هم همراه مانانم اینا اومدم خونه خودمون صبحش نامزدم اومد رفتیم گردش کلا تو دوران نامزدی (قبل عروسی)نه من موندم خونه نامزدم نه اون خونه ما ولی گردش ومهمونی میرفتیم

دختر خوشگلم تو یه هدیه باارزش از یه بانوی گرانقدری  خداروشکر که دارمت♥️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز