2777
2789

وقتی کاملا دیگه میشه گفت عاشق هم شده بودن و یه حس پاک بینشون بود خانواده رابید هم چندین و چندبار جلو اومدن چه تلفنی چه حضوری و کلی حرف و نیش و کنایه شنیدن مخصوصا از مادر موهیتا فقطم بخاطر لجبازی و مشکل داشتن با سن و عقد ناموفق قبلی رابید و البته شرایط تحصیلی و زندگیش که برای چند سال باید اهواز زندگی میکردن و اونام حاضر نبودن دخترشون ۸۰۰ کیلومتر دور تر از خودشون باشه!

بابای موهیتام تا اهواز رفت و با نامزد قبلی رابید صحبت کرده بود اونم هرچقدر تونسته بود بد گفته بود تا چهره رابیدو خراب کنه ... زن عمو کوچیکه ی موهیتام متاسفانه با یه تصادف فوت کرد و دخترک قصه خیلییی روزای بدیو پشت سر می ذاشت تا یه تایمی تو ایران .. مخصوصنم که ۴ سال هیچ رابطه ای با هیشکی نداشت و افسرده شده بود 

که دیگه خدا همسر الانشو میفرسته و موهیتا همه ی ماجراهای گذشترو تعریف میکنه و همسرش هم هیچ مشکلی نداشته و نداره خداروشکر و عاشقونه دوسش داره ...

الان هم خارج از کشورن!

یه پسر ۲ ساله هم دارن و دیگه چندین ساله هیچ خبری از رابید نداره و متعهد به زندگیشه....

خیلی داستان تلخی بود خیلی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

  ازدیروز داشتم میخوندم ترکید باباجان چرا اخه بادل مردم بازی میکنین کلی استرس داشتم اخرش چی میشه اگه کسی میدونه اخرش چی میشه بگه 

یکی بهم گفت خیلی داغونی نه ؟....................................... گفتم از کجا فهمیدی گفت اخه خیلی قشنگ میخندی ...........................  خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است ................................

خواستگاری که بهم خورد بابای لیلا رفت تحقیق زن اول رابید کلی حرف مزخرف پشتش زد کلا راضی نشدن خانواده اش جدا شدن ارشد گرفت رفت سرکار با یه نفر دیگه ازدواج کرد و همه چی رو بهش گفت همسرش هم مشکلی نداشت مهاجرت کرد کلا از ایران رفت و برادر کوچیکم هم رفت از ایران

به زمانبدی خدا اعتماد کن٬ اون هر چیزی رو به قشنگ ترین حالت ممکن بهت میده.                ولی در زمان خودش...

ای وای چه بد یعنی به هم نرسیدن 

یکی بهم گفت خیلی داغونی نه ؟....................................... گفتم از کجا فهمیدی گفت اخه خیلی قشنگ میخندی ...........................  خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است ................................

من تو تاپیکهاش داستان ازدواج برادر بزرگشم خوندم جالب بود کلا قلم خوبی داره

به زمانبدی خدا اعتماد کن٬ اون هر چیزی رو به قشنگ ترین حالت ممکن بهت میده.                ولی در زمان خودش...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792