سلام خواهرا بعضی از جرفا رو فقط ادم خودش میدونه چقدر درده سی ویه سالمه 14ساله ازدواج کردم 14ساله جور کشی این شوهرو کردم یه ادمه بی تفاوت نادون شاید کسی ببینه بگه معتاد نیست کاریه ولی من از دستش داغونم ازاین که فقط کار میکنه باور گنید شاید ندونه بچش کلاس چنده یه دفعه خریدارو به عهده نمیگیره تکالیف بچه رو الان میگم پولمو طلا بگیرم یا بورس میگه نمیدونم بلدنیستم بابا تو مردی دوتا بچه وبال من کرده خرید همچی یه ادمه کوتاه نظره بی فکر برای ازدواج باید مر دطبعش بلند باشه من که تازگیا فکر میکنم یه تختش کمه حالم ازش به هم میخوره
اگه یه تختش زیادتر بود عینه بغصیا میزد تو سرت و میگفت لیاقت منو نداری و میزدت و... پولاتو جمع کن و دوست و آشنا بپرس پولارو چکار کنی میتونی بهترین زندگیو داشته باشی اگه بخوای!
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
سیریش بودخوب بود؟اختیارت سر بالته..چی میخوای...عمرکمه صفاکن دردو غمو رهاکن
عزیز فعلا اون داره صفا میکنه یه ادمه بی خیالیه فقط دنبال مسخره بازی یه دفعه نمیگه چه خاکی بر سر این زندگی بریزیم همش باید بهش گفت همه بار انداخته رو دوش من خودش اسوده خدا نصیبت نکنه که بد دردیه
شما باید سیاست داشته باشی و پولارو مدیریت کنی ،خونه ماشین و... دارید؟
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
شما باید سیاست داشته باشی و پولارو مدیریت کنی ،خونه ماشین و... دارید؟
خونه و ماشین با وامو و قسط داریم به خدا 8سال با دوتا بچه تو 40متر جا زندگی کردم این قدر بهش گفتم یکی دوساله اومدیم یه 80متری اصلا به هیچ جاش نبود کحا زندگی میکنیم
شوهرت مثل شوهر من هست تو دنیای خودش هست بی فکر حرف میزنه مسخره بازی های الکی از خودش در میاره بقیه راحت گولش میزنند از خودش نظر و عقیده نداره تحت تاثیر شدید خانوادش هست و ..... اخلاقش همینه عوض بشو هم نیست من خیلی انرژی گذاشتم الان بی خیالش شدم