همسرم بدون اینکه بهم بگه و یا حداقل علتش رو بگه خونه رو شش دانگ بنام مادرش (خواستگاری گفتن یه خونه داره که اونو میفروشم یه خونه جدید میگیریم یا اجاره میکنیم ) الان زده،تو کاره خرید و فروش ماشین هم بود و اون ماشین رو هم بنام مادرش زده و یواش یواش هم میخواستن بیان طلاها رو بگیرن بفروشن به بهانه اینکه اون ماشین رو کلاه بردار برده ،هر کاری میخواد بکنه اول با خانوادش مشورت میکنه،و کلا توی کارای خونه و من و خودش و بچه اش مادرش رو حتما باید در جریان بزاره و ایشون نظرش رو بگه و باید نظر مادرش رو هم پیاده کنه ،و الان که یه پسر بچه دارم که هنوز یه ساله ش نشده، ،حتی توی شیر خشک دادن هم باید دخالت کنه ،که چرا این شیرخشک میدی چرا اینقدر میدی، در صورتی که خود مادرشوهرم به دو تا از بچه هاش شیر خشک دادن که شوهرم یکی از اوناس ،شوهرم تا الان بهم خرجی ماهیانه نداده ،بهترین جهیزیه رو بردم کوبیدن تو سرم ،کارمندم و مقداری از جهیزیه ام رو با حقوقم دادن مادرش گفت چرااا قسط جهاز میدی،به شوهرم یه کم تو خرید خونه و ماشین کمک کردم که زد بنام مادرش،الانم مادرش میگه چرا به شوهرت کمک نمیکنی!!!
قهر کردم با بچه اومدم خونه مادرم، مادرشوهرم اومد گفت همین که هست ،خونه و ماشین بنامه منه و پسرم فقط بهت پول لباس و شیرخشک میده بهت همین که هست،
الان دو ماهه این جام نمیاد دنبالم و عدم تمکین برام فرستاده و نمیاد حداقل بچه رو ببینه و یا لااقل بگه بچه چیزی کم داره یا نه زنده اس یا ،،،،،
منم درخواست استرداد جهیزیه دادم
من همهههه جوره که اینجا جاش نیست بگم باهاش و باهاشووون، کنار اومدم ،با ۱۴ مهریه،زندگی میکردم، و میخوام یه مدت بچه رو بدم نگه دارن تا حساب کار بیاد دستشون که بفهمم زندگی رو از هم میپاشونن،به این راحتی نیست،
مادرشوهرم اینکارا کرد چون من خیلی ازشون سرم و حسادت کرد و میخواد کاری کنه که همسرم و من خودمون از هم جدا شیم ،بچه رو هم من نگه دارم و اون رااااحت،برا برا پسرش یه زن دلخواه خودش رو بگیره،
به مادرش گفتم تقاص این کار رو پس میدی که یه زندگی رو از هم پاشوندی،
حق من و بچه ام نیست جدا از هم باشیم،
خیلی دعا و نذر و ختم گرفتم که همه چی درست بشه، الان یکماهه دارم ختم زیارت عاشورا می خونم
دعا کنین برام من خیلی دلم به حال خودم و پسرم میسوزه ،این حق ما نبود ،من بی پدر بزرگ شدم و الان بچه ام بخواد بی مادر بزرگ شه
من میخوام همه چی رو درست کنم ولی شوهرم نمیاد باهم حرف بزنیم یعنی خانوادش نمیزارن،حتی با دکتر ابراهیم میثاق هم مشاوره کردم در این حد ،برام دعا کنین خانومایی که مث من بچه کوچیک دارین
ببخشین طولانی شد