2726

همسرم بدون اینکه بهم بگه و یا حداقل علتش رو بگه خونه رو شش دانگ بنام مادرش (خواستگاری گفتن یه خونه داره که اونو میفروشم یه خونه جدید میگیریم یا اجاره میکنیم ) الان زده،تو کاره خرید و فروش ماشین هم بود و اون ماشین رو هم بنام مادرش زده و یواش یواش هم میخواستن بیان طلاها رو بگیرن بفروشن به بهانه اینکه اون ماشین رو کلاه بردار برده ،هر کاری میخواد بکنه اول با خانوادش مشورت میکنه،و کلا توی کارای خونه و من و خودش و بچه اش مادرش رو حتما باید در جریان بزاره و ایشون نظرش رو بگه و باید نظر مادرش رو هم پیاده کنه ،و الان که یه پسر بچه دارم  که هنوز یه ساله ش نشده، ،حتی توی شیر خشک دادن هم باید دخالت کنه ،که چرا این شیرخشک میدی چرا اینقدر میدی، در صورتی که خود مادرشوهرم به دو تا از بچه هاش شیر خشک دادن که شوهرم یکی از اوناس ،شوهرم تا الان بهم خرجی ماهیانه نداده ،بهترین جهیزیه رو بردم کوبیدن تو سرم ،کارمندم و مقداری از جهیزیه ام رو با حقوقم دادن مادرش گفت چرااا قسط جهاز میدی،به شوهرم یه کم تو خرید خونه و ماشین کمک کردم که زد بنام مادرش،الانم مادرش میگه چرا به شوهرت کمک نمیکنی!!!

قهر کردم با بچه اومدم خونه مادرم، مادرشوهرم اومد گفت همین که هست ،خونه و ماشین بنامه منه و پسرم فقط بهت پول لباس و شیرخشک میده بهت همین که هست،

الان دو ماهه این جام نمیاد دنبالم و عدم تمکین برام فرستاده و نمیاد حداقل بچه رو ببینه و یا لااقل بگه بچه چیزی کم داره یا نه زنده اس یا ،،،،،

منم درخواست استرداد جهیزیه دادم

من همهههه جوره که اینجا جاش نیست بگم باهاش و باهاشووون، کنار اومدم ،با ۱۴ مهریه،زندگی میکردم، و میخوام یه مدت بچه رو بدم نگه دارن تا حساب کار بیاد دستشون که بفهمم زندگی رو از هم میپاشونن،به این راحتی نیست،

مادرشوهرم اینکارا کرد چون من خیلی ازشون سرم و حسادت کرد و میخواد کاری کنه که همسرم و من خودمون از هم جدا شیم ،بچه رو هم من نگه دارم و اون رااااحت،برا برا پسرش یه زن دلخواه خودش رو بگیره،

به مادرش گفتم تقاص این کار رو پس میدی که یه زندگی رو از هم پاشوندی،

حق من و بچه ام نیست جدا از هم باشیم،

خیلی دعا و نذر  و ختم گرفتم که همه چی درست بشه، الان یکماهه دارم ختم زیارت عاشورا می خونم

دعا کنین برام من خیلی دلم به حال خودم و پسرم میسوزه ،این حق ما نبود ،من بی پدر بزرگ شدم و الان بچه ام بخواد بی مادر بزرگ شه

من میخوام همه چی رو درست کنم ولی شوهرم نمیاد باهم حرف بزنیم یعنی خانوادش نمیزارن،حتی با دکتر ابراهیم میثاق هم مشاوره کردم در این حد ،برام دعا کنین خانومایی که مث من بچه کوچیک دارین

ببخشین طولانی شد 


ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

عزیزم  به نظر میرسه اگه مشکل اخلاقی دگه ای شوهرت نداشت میتونستی بمونی سر خونه زندگیت و از این به بعد چاره کنی که حداقل از حقوق خودت برا خودت سرمایه ای داشته باشی  اینایی که گفتی دلیل نمیشد برا ترک خونه نباید میدون رو خالی میکردی 

خودت کارمندی خداروشکرخداکمکت کنه منم خیلی سختی کشیدم تازه شوهرمن هم مادرداره هم نامادری باهم زندگی میکنن پوستم روکندن حالاخونه بنام شوهرم توی شهرستانه ولی اونامیشنن توش ماخودمون توی تهران مستاجریم ۷ساله همین اش وکاسه س تازه باکلی کتک ودعواراضیش کردم خونه روبفروشه برای خودمون خونه بخره برای مادرش خونه اجاره کنه مادرش راضیه ولی نامادریش نمیزاره مشتری بره خونه روببینه گفته خودمواتیش میزنم نمیزارم خونه روبفروشیدحالاخودش یه خونه نقلی داره بخداانقدرعذابم دادن قرص اعصاب میخورم

💔مائیم که بی هیچ سرانجام خوشیم💔

بمون خونه ولی دیگه یه قرونم از حقوقت خرج نکن

تو هم بگو همینی که هست

کارای خونه هم لازم نیست بکنی مشکل خودشه وظیفه تو نیست

هر کاری ازت خواست تو هم به جاش یه چی بگیر 

فعلا اینطوری برو جلو ببین چیکار میکنن

2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز