داستان #جای_من_کجاست؟ 🌿
#قسمت_بیست و یکم - بخش دوازدهم
یادته قبل از اینکه ازدواج کنی یکی رو برات در نظر گرفته بودم ؟ فرصت نشد و اون ماجرا ها پیش اومد ..
حالا این اوضاع که آروم شد یک بار بزار بیان خواستگاری تو من ضامن میشم پسر خوبیه فکر می کنم برای هم مناسب باشین ...
خانواده خیلی خوبی داره و سالهاس من اونا رو میشناسم ...
همسایه ی دیوار به دیوار ما هستن ...
کمی به صورتش خیره موندم و با تردید پرسیدم : نیما سهرابی ؟
با تعجب به من خیره شد و پرسید تو اونو میشناسی ؟
گفتم : بله نزدیک شش ساله ...سال اول با هم هم دانشگاهی بودیم ..
گفت : واقعا ؟پس چرا به من نگفتن ؟
اونوقت بگو ببینم دم بریده تو از کجا فهمیدی من اونو میگم ؟
گفتم : حالا چه فرقی می کنه ..
من نیما رو میشناسم همکاریم وگاهی موقع کار می بینمش ولی هرگز دلم برای اونم نلرزیده ..
اینم میشه مثل بهروز ..نه زری جون اونم برای من با مردای دیگه فرقی نمی کنه ..لطفا دیگه حرفشو نزنین ..
ادامه دارد
#ناهید_گلکار
@nahid_golkar