2733
2734
مرده به زنش میگه سینهات کوچیکه یا بزرگش کن یا طلتقت میدم ....زنه با مامانش میره دکتر ..دکتر میگه از کون مامانت ور میدارم میزارم رو سینه هات ..مادره میگه خیلی خوشحالم ....چون هم دخترم خوشبخت میشه هم دامادم یه عمر از کون من میخوره ....خخخخخخ
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



به غضنفر میگن تو که روزه نمیگیره چرا سحری میخوری ؟
میگه : روزه نگیرم ، نماز نخونم ، سحری هم نخورم ؟!
یهو بگو کافرم شم دیگه
من در روزگاری زندگی میکنم که تنها خدایش از پشت خنجر نمی زند.......؟؟؟؟؟!!!!!!!
2742
این پسرارو دیدین ابرو نخ میکنن مو بلند میکنن شلوار صورتی میپوشن بعد اوا صحبت میکنن؟ من خیلی نگرانشونم میترسم کم کم پارک دوبل یادشون بره...!
خدایا من به وعده های تو ایمان دارم و مطمنم روزی فزرندی هم به من میدی من 4 ساله انتظاز کشیدم تو خودت گفتی ان مع العسر یسرا.منتظر آسونیم دیگه طاقت سختی ندارم
2738
وزارت رفاه و تامین اجتماعی از مردم درخواست کرد هرچه سریعتر یک کپی از کون خود تهیه کرده و برابر اصل کنند و نزد خود نگه دارند ..زیرا با اغاز مرحله جدید هدفمندیه یارانه ها اصل آن پاره خواهد شد .....
روزی شیخ با مریدان خویش در مجلسی بودندی و شیخ برای آنها از کارهای خارق
العاده صحبت مینمودندی! ناگاه مریدی برخواستی به نزد شیخ رفتی، گفت یا شیخ من
میتوانم از فاصله 7 قدمی در لیوانی که روبروی شماست بشاشمی!! شیخ فرمود محال
است حاضرم با تو 500 سکه شرط ببندم نتوانی!مرید قبول بکردی، 7 قدم فاصله
بگرفتی و کار خود آغاز بکردی. ناگهان کنترل از کف بدادی و به همه جا بشاشیدی
الا به داخل لیوان!! کنار لیوان، روی مریدان و حتی شیخ نیز بی نصیب نماندی.
ولی شیخ شادمان از اینکه شرط را برده گفت باختی، سکه ها را رد کن بیایندی!
مرید ابتدا با مرید دیگری پچ پچی کردندی سپس برگشتی و شادمان پانصد سکه را به
شیخ دادی! شیخ فرمود:تو همین الان 500 سکه باختندی چرا شادمانی بکردی؟مرید
بگفتی:با آن مرید هزار سکه شرط بسته بودمی دراین مجلس روی همگان بشاشیدمی حتی
به روی شما شیخ و نه تنها ناراحت نشوندید بلکه خوشحال نیز بگردید!! شیخ و
مریدان چون این را بشنیدندی جامه بدریدندی، به بیایان رفتندی و از خشتک خود را
به دار آویختندی
یارو زنش رو طلاق میده همه بهش میگن : بابا , طلا خانوم که زن خوبی بود چرا طلاقش دادی ؟ یارو با عصبانیت میگه غلط کرده . تازه فهمیدم که چقدر عوضی بود . دیروز بازار بودم همه میگفتن : طلا کشیده پائین
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز