کم کم دارم تو راه بدجنس شدن قدم برمیدارم،،،
چندروز پیش مادرشوهرم داشت از بدی جاریم پیش من میگفت،
در صورتی ک من میدونم اون بنده خدا کاملن بیگناهه و بی تقصیره
همش تقصیر برادر شوهرم و مادرشه
مادر داشت چپ و راست ب جاریم فحش میداد
عاقا منم یهو بهم ریختم
گفتم خدا هر کسیو ک بلد نیست زندگی کنه همراه کسی ک دخالت میکنه تو زندگی یه زوج نابودشون کنه، به خاک سیاه بشونش ، بدبخت و سیاه روزشون کنه، اینا فقط خدا اتیش میندازه تو زندگیشون و...درظاهر مثلن منظورم ب جاری بود ، اما در باطن منظورم کسایی دیگه بود ک ته دل میدونستن مقصر هستن اما گردن دیگری میندازن،
حس خفن بودن بهم دس داده