2737
2739

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

تو عقد بودیم رفته بودیم خونه مادرشوهرم تو کیفمم بسته کاندوم بود نمیدونم چی شد بچه خواهر شوهرم اون بسته رو آورد بیرون گفت آدامس میخوام منم از خجالت عین لبو شده بودم از دستش گرفتم اونم داد میزد آدامس آدامس دیگه شوهرم مجبور شد بره از مغازه واسش ادامس بخره ولی همه فهمیدن خیلی بد بود

2731
با مادرشوهرم تلفنی حرف میزدیم هول شده بودم گفت سلام برسون گفتم خواهش میکنم گفت خداحافظ گفتم مرسی😐

من یبار آیفون زدم برم خونه زن عموم تا زنگه خونه روزدم جواب دادم گفتم الو 😐

 
وای من رو این چیزا ایقد حساسن ینی اگه دادتشم بشنوه ای حرفو فکر کنم تا دوسال روم نی تو چشش نگاه کنم😂

منم خجالت میکشم اما نه زیاد 

توی این دوره انقد درد دارم و عصبی میشم که اگه م نگم خودشون میفهمن😹

راستی دنیا چه شکلی می شد اگر بجای آنکه در سینه ام گلوله ای بنشانی در قلبم گلی می کاشتی

وقتی همش واسه خودم تو خلوت تمرین بازیگری میکردم، یکی دیگه از نقش هایی که توش غرق میشدم کتک خوردن از شوهر بود  

سکانس از اونجایی شروع میشد که من گریههههه میکردم عررررر میزدم دستت رو من بلند نشه هاااا علی(همیشه هم اسم شوهرم علی بود نمیدونم چرا    ) دستت رو من بلند نشه هااااا علی منو زدی نزدی هاااا یه در کسری از ثانیه گردنم رو یه وری کج میکردم که انگار زد تو گوشم   دستمو آروم میذاشتم رو صورتم یه کم میمالیدم... مظلوم... اشکام می ریخت و میرفتم یه گوشه زانوهامو بغل میکردم واسه خودم گریه میکردم، بعد صدای خنده های شوهرم و زن دومش رو از اتاق میشنیدم و تمام خاطرات زندگی و جوونیم که به پای این مرد ریختم از جلو چشمام رد میشد( در عمق نقش فرو میرفتم)

بعد سرمو بلند میکردم با چشمای پر از اشک و عین پنکه از سمت راست تا چپ با یه شیب ملایم سرمو حرکت میدادم جوری که انگار شوهرم با زن دومش دست تو دست اومدن از جلوی من رد شدن و علی ام درو من قفل کرد و رفتن  

2738
وااای یه بارم بلند گفتم ازین به بعد نوار بهداشتی بدون مشبک استفاده میکنم بابام تو اتاق بود

من اوایل که پریود میشدم احساس میکردم از پشت تابلوام بخاطره همین چادر میبستم دوره کمرم وقتی میخواستم عوضش کنم میذاشتمش روشکمم تا برسم دستشویی داشتم از جلوی بابام میگذشتم که یهو لامصب سر خورد افتاد جلوی پام به سرعته نور شیرجه زدم برداشتمش بابام دید خودشو زد به کوچه معروفه یاحسین😨

میگویند گرگ گرگ میزاید و گوسفند گوسفند،اما تنها انسان است که گاهی گرگ میزاید و گاهی گوسفند😏

یه بار رفتم مغازه گفتم دامن کیلیسه دارین منظورم پیلیسه بود یارو چشماش چهارتا شده بود......

بعد همون روز رفتم برای شال گفتم مجلسی میخوام ساده اورد گفتم نه مولک دار (پولک)میخوام طرف میگفت مولک دار نداریم مال ما سادس اون روز سردیم شده بود همه رو اشتباه میگفتم 

برای  تعجیل در امر  فرج آقا امام زمان  صلوات 
من اوایل که پریود میشدم احساس میکردم از پشت تابلوام بخاطره همین چادر میبستم دوره کمرم وقتی میخواستم ...

من یه بارم پریود بودم میخواستم برم بیرون .آماده شدم .نوارمم نو گذاشتم نمیدونم این کوفتی چش بود یه مقداری از خونه دور شده بود دیدم یه چیزی اومده تو پاچه شلوارم انقد ترسیدم داشته سکته میکردم فک کردم جونوره.بدو بدو برگشتم خونه دیدم نوار بهداشتیه کنده شده اومده تو پاچم😂😂😂😂😂😂😂😂

🤔

بچه ها من اولین باری که فهمیدم استعداد بازیگری دارم، وقتی بود که ایستاده بودم جلو آینه، دست کرده بودم پلکامو از هم باز کرده بودم چشمم از حدقه زده بود بیرون و با جدیت خاصی داشتم رگای چشممو میکاویدم بعد یه لحظه که عمیق نگاه کردم دیدم چشمام چقدر خوشگله😓 بعد احساساتی شدم اشکم ریخت😓

مامانم داشت تو آشپزخونه بادمجون سرخ میکرد رفتم بهش گفتم مامان مامان من خیلی استعداد بازیگری دارم، مامانم یه نگاه اینجوری بهم انداخت   من گفتم ببین... تو چشماش خیره شدم، یه کم به خودم فشار آوردم لبام لرزید و اشکم جاری شد... فریاااااد زدم دیدی دیدی مامان دیدی چه استعداد دارم؟ مامانمم در حالی که کماکان داشت اینجوری     نگام میکرد سری به نشانه تاسف تکون داد و کدوهارو ریخت تو بادمجونا

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز