شوهری دارم فوق العاده عاشقشم ینی جونم میره براش اونم خیلی دوسم داره یه ماهه فهمیدم که کمیک مصرف میکرده الآن مادرش با مامور اونو ب کمپ اجباری بردن. شوهرم خیلی دروغ میگه مثلاً گفته که من بودم که معتادش کردم و اینا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بعد داخل کمپ بهش گفتن اگه زنت مصرف کننده باید طلاقش بدی تا دوباره معتاد نشی اونم گفته باشه منو آزاد کنید برم طلاقش بدم ک نکردن فرداش گریه زاری راه انداخته ک من میخوام زنمو ببینم و دلم براش تنگ شده