2777
2789

آقای مخاطب سلام.


دیشب داشتم صفحه ی شمارا زیر و رو میکردم. عکس های روز سیزده به درتان را دیدم که در باغتان در حیدره گرفته بودید. کمی نگاهتان کردم و فهمیدم موهایتان را نسبت به دوماه قبل خیلی کوتاه تر کرده اید. به یاد سربازی تان افتادم.

یادتان هست؟ موهای تراشیده و لباس سبز رنگتان و من که در پاگرد راهرو ایستاده بودم و به گلدان نارونم آب میدادم. شما را که دیدم، آب پاش از دستم افتاد و با تعجب نگاهتان کردم. دستی به سرتان کشیدید و با لبخند گفتید :" خیلی زشت شدم؟"

با صداقت سرم را تکان دادم و گفتم :"بله"

سرت را به عقب پرت کرده بودی و خندیده بودی.


بله داشتم میگفتم؛ توی عکس تیشرت سرمه ای زیبایی به تن داشتید که رویش طرحی ماندلا داشت. از همان ماندلا هایی که کشیده بودم و جا به جای دیوار اتاقم چسبانده بودم.

یک بار مائده گفته بود داداش میگوید :" با علاقه ای که نبات به نقاشی و هنر داره چرا تجربی؟؟"

و من گفته بودم :" احساسات، راه راحتی برای به دست آوردن پول نیست."

قانع نشده بودی و بار بعدی خودت شخصا به من گفته بودی :" آدم باید برای به دست آوردن پول، تنها چیزی را که هیچوقت تمام نمیشود خرج کند. یعنی استعداد! "

با اینکه شما، قبله ی عالم من هستید اما همین یک بار به حرفتان گوش ندادم و حالا ساعت ها می نشینم و به کتاب های زیست و شیمی نگاه میکنم و افسوس میخورم.

تو، همه چیز را میدانی. یک برنامه ی مخصوص کودک و نوجوان پخش می‌شد که شخصیت استاد همه چی دونی داشت. آقای مخاطب، شما استاد همه‌چی دون زندگی من هستید.

اما من بر خلاف شما چیزی را نمی‌دانم. حتی نمی‌دانم برای من تو هستید یا شما! نمی دانم باید چطور با شما صحبت کنم و قاطی میکنم و گاهی تو صدایتان میکنم گاهی شما.

البته که من تو گفتن را ترجیح میدهم؛ اما مسلما ترجیح پدر و برادرم این نیست.

چیزهای زیادی را نمی دانم. مثلا آخرین بار که صحبت کردیم و مادر صدایم زد و مجبور به رفتن ناگهانی شدم. نمیدانم تا چه حد ناامیدتان کرده ام و آیا پیش خودتان گفته اید :" چه حرکت بچگانه ای."

مثلا نمیدانم چرا برای عکسی که از غروب آفتاب گرفته اید، شعری از فروغ نوشته اید و چرا دقیقا همان شعری را که از نظر من بوسیدنی بود و دور شعر کلی ستاره کشیده بودم. می‌توانم امیدوار باشم کتاب یادگاری از من را خوانده اید و شما هم مانند من شیفته ی آن شعر شده اید؟

روز به روز به تعداد ندانسته هایم اضافه می‌شود. روز به روز به تعداد روزهای بی شما بودن من هم اضافه می‌شود.

شما که استاد همه چی دونِ دنیای من هستید، می‌شود یک منها زیر تمام این روز ها بگذارید و روزها را کوتاه کنید؟

مثلا همین حالا بیایید پشت پنجره اتاقم.

دلم برایتان کوچک شده :"

دوست دارت نبات

نون#  

آرزو کردم خدا را گوهری/ سالم و زیبا نگارین اختری / بر سرم او ریخت یکدنیا گهر/ داد ما را او ز رحمت دختری 🫀💓 تیکر برای تولد یک سالگی نور زندگیمونه😍

با دنبال کردن نون# بقیه ی نامه های من رو میبینید. ❤️🌱

آرزو کردم خدا را گوهری/ سالم و زیبا نگارین اختری / بر سرم او ریخت یکدنیا گهر/ داد ما را او ز رحمت دختری 🫀💓 تیکر برای تولد یک سالگی نور زندگیمونه😍

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

الیگودرزی هستین؟

خیر. همدان

آرزو کردم خدا را گوهری/ سالم و زیبا نگارین اختری / بر سرم او ریخت یکدنیا گهر/ داد ما را او ز رحمت دختری 🫀💓 تیکر برای تولد یک سالگی نور زندگیمونه😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز