عموم دیسکش پاره شده و خیلی درد داره و ...
تو این اوضاع مهمونم میاد خونشون😐
عموم یه دختر داره و یه پسر
پسرش بزرگه و دخترش از من کوچیک تره
حالا دخترش پیله شده که منو خواهرم بیایم خونشون شب بخوابیم میگهه تنهام
منم اصلا راحت نیستم از یه طرف مهموناشون که تا ساعت 2 / 3 میمونن و از یه طرف دیگه پسر عموم
البته از پسر عموم تا حالا چیزی ندیدمااا ولی خب خودم راحت نیستم
دلم براش میسوزه ولی خب نمیتونم برم
اینم بگم گه 13 سالشه با حرفای درشت قانع نمیشه
اصلا هم نمیشه پیچوندش واسه دیشب که پیچوندیمش هم باور نکرده😐
چی بش بگم؟؟