بخاطر زایمانم افسردگی گرفتم..باهاش درد و دل میکردم که من اینجوری شدم..حالم خوب نیست و فلان..اونم برگشت گفت که تو از اولش روانی بودی..تو دیونه ای چرا منو بدبخت کردی و زن من شدی..خلاصه منم حرصم گرفت دم دستم شیشه پاک کن بود..پرت کردم سمتش اونم اومد کلی زد ....بدنمم کبود شده..
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت. امیرم عزیزترینم عشق جاودانی من دلم بینهایت برات تنگ شده زود به زود بیا به خوابم دوستت دارم برادر نازنینم خیلی جات خالیه..
من هنوزم همون دختر کوچولو ۱۴ ساله ام💙هنوز هم همون قدر زودرنجم💙همون قدر احساساتی ام💙من بزرگتر نشده ام💙دنیا برای من به همون اندازه کوچیکه💙ادم ها برام همون معنی مهربانی و از خودگذشتگی رو میدن💙من همونم💙همون دختر بازیگوش ۵ سال پیش💙همون دختری که ساعت ها با موجود خیالی کنارش حرف میزد💙همونی که میتونست💙ساعت ها با کسی درد دل کنه که وجود نداره💙من همونم💙هیچ تغییری نکردم💙اما یه چیزی برام جالبه💙و اون مادر شدنه💙من میترسم💙من نمیتونم حامی یه موجود دیگه باشم💙در حالیکه خودم هنوز بچه ام💙نیاز به حمایت دارم💙گاهی وقت ها با خودم فکر میکنم💙کی انقدر بزرگ شدم💙که به مادر شدم فکر میکنم💙🌹