دیروز منو شوهرم رفتیم از مادرشوهرم ظرف برای تو ماکرو ویوو بگیرم تو یه کوچه ایم خونمون پیش هم هست مادرشوهرم یتیمچه گذاشت بود من و شوهرمم خوشمون نمیاد خودمم مواد لازانیا اماده کرده بودم میخواستم درست بکنم یهو پدرشوهرم از سرکار اومد هی گفت وایسین شام من هی گفتم نه نمیخواد میریم خونه ی خودمون هی اخم کرد گفت من با این سنم میگم وایسین تو حرف میزنی رو حرفم گفتم نه میریم شوهرمم داشت با گوشی حرف میزد حواسش نبود پدرشوهرمم هی اخم کرد و بدش اومدخداحافظیمم ج نداد بعد یه ساعت اومد غذا اورد دم خونمون ورفت گفت من میدونم شام نذاشته منم یه ساعت بعد لازانیا بردم بنظرتون کار بدی کردم خواستم بفهمه غذا داریم؟؟؟