2737
2739
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



2728
اهان رفتن مزرعه بعد مهند هم نمیخواست بیاد امد بعد عدنان یه ماشین کادو داد بهش که از دلش در بیاد بازم سمر و مهند و سر سنگین بودن سمر هم به خواهرش موضوع را گفت چی شده مادر هم فهمیده بود هی تکیه مینداخت بعد اون دختر خدمتکاز رو لباس فیروزه خانم لاک ریخت لباسش خراب شد بعد رفت با مادمازل یکی خرید گذاشت سرجاش کلفت فیروزه هم فهمید بهش گفت
2738
بعد فیروزه امد به نهال گفت مهند عاشق تو هست دوست داره از این حرف ها به مهند هم از این حرف ها زد قرار شد برن بیرون باهام سمر ناراحت شد این هم ساعت 3 امدن سمر هم بیدار بود رفت با مهند حرف زد که نهال بچه هست نهال هم شنید و ناراحت شد صبح هم باز مهند و سمر باهام حرف زدن درباره نهال بعد سمر و عندنان رفتن مسافرت وقتی برگشتن مهند نامزدی خودش با دوست دخترش اعلام کرد
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687