دم به دقیقه باهم دعوا دارن
مامانم به داداشم گیر میده اونم پرخاش میکنه
بعد زنگ میزنن به من و اعصابم میریزه بهم
بابام مدام بدگویی مامانمو پیش ما میکنه
میخواد خرابش کنه پیش ما
دم به دقیقه زنگ میزنه به من
جدیدا هم یاد گرفته همش تماس تصویری میگیره
منو شوهرمو کلافه کرده
منم تو خونه لباس راحت تنمه باید بدو بدو یه جیزی تنم کنم
شوهرمم یه جورایی صداش در اومده اون روز جلسه بوده بابام همش تماس تصویری میگرفته
مامانمم کرونارو جدی نمیگیره همش میره بیرون
مگه بچس من بهش بگم خوب نباید بره زبونم مو در اورد
بخدا سر درد گرفتم هر روز یه داستان دارم
الانم تو اشپزخونه بودم
شوهرم اومده میگه چی تنته بابات داره زنگ میزنه
منم دستم بند بود گفتم بگو حمومم خودم میزنم
اونم میبینه من دستم بنده لباسم ناجوره رفته اونور باز منو صدا میکنه
تخم مرغ از دستم افتاد گند زد به آشپزخونه
کلی هم با شوهرم دعوا کردم که چرا حرف گوش نمیده
اخه رواست من با این وضعم هر روز اعصابم خورد بشه
پدر و مادر میوه کم یابه اما مامان بابای من واقعا روز به روز بدتر میشن
دعا کنید اخلاق جفتشون بهتر بشه