سلام امشب خیلی دلم گرفته با شوهرم دعوام شد و گفت از انتخابش پشیمونه و میتونم برم خونه بابام... منم از دستش خسته ام و البته بهش حق هم میدم چون با خانواده همسرم تووو یه آپارتمان هستیم دو دختر دارم همه ی دلگیری من و دعوامون بخاطر این هست که با خانواده همسرم یکجا هستیم و من واقعا خسته شدم و بخاطر اینکه همیشه خونوادش به من ترجیح داده یجورایی هم ازش زده شدم نمیدونم چکار کنم دو دختر دوقلو هم دارم و بیشتر میدونم خودم هم مقصرم
درکت میکنم منم دعوا میکنم میدونم تقصیر منه ولی نمیتونم ساکت بشم ، یه جورایی خونوادشو ترجیح میده بهم ...
دقیقا مثل من... بخاطر همین نمیتونم دوستش داشته باشم بخاطر پدرو مادرم تحملش میکنم قبل از امشب خودم با خودم میگفتم یه روز بهم بگه برو میرم اما الان بیشتر از حرفش دلم شکسته و اگه بخاطر خونوادم نبود میرفتم
ممنون عزیز دلم فقط یه راه مونده اونم اینکه بزور بیرونم کنه تا آسوده تر به زندگی ادامه بدم چون خودم انتخابش کردم و موقع عقد هم پشیمون شده بودم بخاطر زوداز کوره دررفتاش و عصبانیت غیرطبیعیش اما حماقت کردم حالا با دوتا بچه موندم هاج و واج و خسته و دلگیر بیزار...
کاش فقط ترجیحش پدرومادرش بودن از بچه های برادرش تا بچه های خواهرش و زن داداشش و... همه رو بهم ترجیح میده با همه ی عصبانیت و رفتارتندش ادم خوبیه ولی تووو زندگی مشترک نمیشه بهش تکیه کرد...
ممنون عزیز دلم فقط یه راه مونده اونم اینکه بزور بیرونم کنه تا آسوده تر به زندگی ادامه بدم چون خودم ا ...
ایشالا مشکلت حل بشه عزیزم، من خودم احساس میکنم مال من به خاطر حس حسادتمه ، مشکل خاصی نداریم ولی من همش میخوام توجهش فقط به من باشه وقتی با خانوادش خوشه خیلی دلگیر میشم ، پیش اونا خیلی خیلی شاده میخنده و خوش میگذرونه پیش من کاملا معمولی محبت میکنه بهم ولی اونقد شاد نیست منم ناراحت میشم
هرچی میکشیم از دست این خانواده شوهر میکشیم😐 جوش نزن تو تنها نیستی خیلیا وضعشون همینه دیشب شوهرم ب ...
دقیقا شوهر منم همینه بخاطر همین دیگه هیچ دلبستگی و اطمینانی واسم نمیمونه و فقط بخاطر بچه هام و خونوادم مجبورم تحملش کنم و شایدهم اون منو... ولی من میدونم اگه مکان زندگیمون جای دیگه بود شاید حتی 80درصد این دلگیری ها پیش نمیومد