چن روز پیش بابا بزرگ نامزدمو بردن بیمارستان دیشب آوردن ،منم تو این مدت اصلا به مامان نامزدم زنگ نزدم که حال باباشو بپرسم،البته مامانم زنگ زده بود بهش،،،منم از خود نامزدم احوالشو جویا بودم،،،ولی مامان نامزدم ازم گلایه میکرده که یه زنگم بهش نزدم ،،،راستم میگه خودش یه کار کوچیک که برا من یا خانوادم میوفته زودی زنگ میزنه یا میاد ،،،الانم میخوام شب برم پیشش بنظرتون چی بگم به جز اینکه بگم معذرت میخوام یا اینطور حرفا چون بمیرمم نمیتونم این جمله رو بگم،،،اینم اخلاق منه دیگ 😑
یه چیز بگین که خجالت نکشم،چون خودش واقعا یه خانومیه برا خودش