ی روزی بود میگفتم خدا ینی منم ب ارامش میرسم؟؟؟؟
شبا با گریه میخوابیدم صبا انگیزه ای بره بیداری نداشتم
نمازام شده بود یکی در میون حوصله ی هیچ مراسم و مهمونی رو نداشتم از ته ته قلبم خدارو صدا زدم ک یا درستش کن یا تمومش کن الان زندگیم عالی نیست ولی جهنمم نیس
طلاق بده درست عرش خدارو میلرزونه درست ولی گاهی چاره ای نیس ک نیس