تاحالا سنت شکنی کردید؟ بیاید تعریف کنید.

اره اون از من بدتره حسش داره جدا میشه خیلی سعی میکنم بهش بفهمونم که برگرده سر زندگیش ...جداشدنش البته به خاطر من نیستا خودشون مشکل داشتن... چون میدونه قرار نیس اتفاقی بینمون بیفته...

ولی من نمیدونم چیکار کنم نه میتونم برم نه میتونم باشم خیلی وضع بدیع...

بعدازاسفندماه مثلااردیبهشت یاخردادوشهریور.بدم میادازخونه تکونی.من اعتقاددارم خونه روتمیززنگه داری نیازی به تکوندنش نباشه.نمیدونم ولی هفتگی وقت بذاریم تیکه تیکه تمیززکنیم دیگه لازم نیست خودمواینقده اذیت کنیم.

من تو تمام فامیل منتظر ازدواجم بودن چون موفق بودم...منم با همسرم ازدواج کردم که یه دختر هم داره و فکر میکنم کل قوانین خاندان رو زیرپا گذاشتم.

اره ب شوهرم خیلی رو دادم این خودش سنت شکنیه 

خودم که اصلا اذیت نمیشم

اگر کسی کاری کنه که قابل بخشیدن نباشه هیچ وقت نمیبخشم 

اگر ببخشم اذیت میشم واقعا

برای تولد هم راستش من اصلا از جمع و جشن و... خوشم نمیاد و بنظزم یه خرج اضافه هست

بله رسم سیسمونی خریدن خودم خریدم و این که به هیچ کسی هم نشون ندادم البته مادر شوهرم بدش اومد چون جاریم ماه قبلترش سیسمونیشو نشون داد جشن گرفت من این کارو نکردم و راضیم.

خودت نازنینی عزیزم 🌸

دقیقااا👌

من هرجا دیدم خیلی با خجالت و شرمندگی میگفتن معذوریم!! منم گفتم شما عالی هستی، خلقت و طبیعتت اینجوریه اتفاقا باید با خودت محترمانه برخورد کنی 

این نذری هم چند جا دیدم، همسایه شون نون خوردن نداره ولی اقا چند میلیون خرج یه وعده غذا نهایت برای ۲۰۰ نفر کرده که اونا اتفاقا وضعشون خوبه، این واقعا تو ذهن من نمیگنجه، میتونن کارای خیلی بزرگتری انجام بدن

مثلا پدر من چند جای شهر آبخوری گذاشت، یا یه مقدار از مبلغ جهیزیه یه دختر که کسی رو نداشت جور کردیم ... 

افطاری اعیان برای اعیانها رو هم من به شخصه قبول ندارم

سنت ما این بود ک حتما باید خواستگارم اصفهانی اصیل باشه ک خب نذاشتم روم تاثیر بذاره، دوم اینکه دوستی قبل از ازدواج برامون خیییلی زشت بود بازم من قبول نکردم 

هم الان همسرم جنوبی هستش و هم باهاش دوست بودم و ازدواج کردیم 

من متفرررررم از رسم جهاز بینی جشن سیسمونی.جشن ده روزه بچه این چرت وپرتا

ولی میترسم توفامیل اولین نفر باشم.اونم فامیل بزرگی ک داریم حوصله حرف شنیدنای بعدشو ندارم

خوش ب حال سنت شکن ها