انقباضایه وحشتناکی داشتم اصلابه خودم امیدنداشتم بچموسالم دنیابیارم خیلی اذیت شدم.یهومیدیدی چنروزتکون نمیخوردباورکن یروز یه شیشه بزرگ مرباهویجوخوردم که تکون بخوره اخرم نخوردکه نخورد.رفتم دکترگفت اون تکون میخوره تومتوجه نمیشی یجورایی اذیتت میکنه.همش استرس داشتم.خیلی دوران سختی بود.