خواب ديدم مامانم داشت با چاقو گوشت ريز ميكرد منو خواهرم و بابام و مامان بزرگم هم دور سفره نشسته بوديم مامانم به ما ي مقدار گوشت خرد شده داد گذاشت رو سفره بعد خودش رفت هنوز خرد كنه كنار سفره خوابمون برد همه بعد بيدار شدم رفتم پيش مامانم ديدم هنوز داره خرد ميكنه بش گفتم از ديشب هنوز بيداري داري خرد ميكني ؟!اونم خوابش ميود ولي گفت اره گفتم ديگه خوابت مياد گوشت خودتو داري خرد ميكني چشمت نميبينه ..به نظرتون چيه تعبيرش؟ ي چيزي هم بگم تو خونه هميشه همه كارا با مامانم بوده بابام اصلا كمكش نميكنه