خندم گرفت از این همه خشونت😕😂 یاد کارای خودم میفتم جهیزیم ناقص شده دیگ
دیشب برا اولین بار استکان هامم شکوندم😢 خیلی دوسشون داشتم ناراحتم
بقول تو حرف مفت ک بزنه دیوونه میشم و شروع می کنم ب آسیب زدن ب خودش و وسایل خونه
یبار تابلوهارو انداختم کف هال و مبل هارو هل دادم وسط خونه جای سیب زمینی پیاز رو هم دو دستی پرت کنم روشون پرتقال هاروهم زدم ب پرده ی هال مثل اسب نفس نفس میزدم دیدم دلم خنک نمیشه جاکفشی نو حیاط رو واژگون کردم دمپایی و کفش هاش رو ب دورترین نقطه ی ممکن شوت کردم ک قابل دید نباشه نتونه پیدا کنه بازم دلم خنک نشد چوب لباسی رو برداشتم رفتم سراغ خودش ک یکسره حرف میزد محکم کوبیدم ب بازوش
یبارم اوایل عروسی تلویزیون رو هل دادم بیفته ک شوهرم سر رسید جمعش کرد نزاشت بیفته
چنبارم لای پاش زدم ولی محکم نزدم ناقص بشه در حدی ک بترسه فقط لباسش هم دوبار تو تنش پاره کردم