2777
2789
عنوان

مستقل شدن

191 بازدید | 31 پست

خانوما من ی دختر 23سالم ک پدرمادرم ده سال پیش از هم جدا شدن و همون موقعم بابام تو تصادف فوت کرد. مامانمم ازدواج کرده شوهرش ب ظاهر خوبه ولی کلا با منو داداشم بده. ما الان مستاجریم مامانم تا بهش میگه خونه درست کن یا بخر میگه من واسه بچع های مردم کاری نمیکنم شرایطه بدیه نمیدونم کسی مث من هس یانه ولی ب من خیلی داره سخت میگذره میخوام مستقل شم از ی طرف فکر میکنم جامعه ب ی دختر تنها نگاهه بدی داره و شاید واسه ازدواجم مشکل پیش بیاد از طرفیم اینجا موندنمم بدتره چون اینجام نمیتونم ازدواج کنم ب نظرتون چیکار کنم

مگه میخوای دزدی کنی یا ببخشید هرزگی که نگاه جامعه بد باشه؟

برو یه حرفه یاد بگیر برو سر کار همه از خانومای مستقل و شاغل خوششون میاد

دیوانه تر از خویش کسی می جستم ! دستم بگرفتند و به دستم دادند .

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تو چیکار به نگاه جامعه داری. اولا اوضاع جامعه خیلی بهتر از قدیمه ثانیا استقلال برای هر زنی واجبه وقتی مستقل شدی و لذتش رو چشیدی میفهمی که دیگه هیچ دغدغه ای اونقدرها هم بزرگ نیست. لفرین که تصمیم گرفتی مستقل بشی

همه ی ما...فقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده ایم که جهان را بی جهت،یک جور عجیبی جدی گرفته ایم

بخاطر حرف و نگاه مردم زندگی و ایندتو تباه نکن یکی از اشناهامون اینکارو کرد یه چشمش خونه و یکیش اشک و همون مردم هم الان، ببخشیدا به یه طرفشون نیست که وضعش چطوریه

We are creatures of habit break the negative  ones and build positive ones ^-^
تو شهر کوچیک حتی اگه سالمم زندگی کنی بازم مردم حرف میزنن

بزنن تا جونشون در آد یکی باید بلاخره بره جلو یکی باید این تابو هارو بشکنه تو اولیش باش

دیوانه تر از خویش کسی می جستم ! دستم بگرفتند و به دستم دادند .
بزنن تا جونشون در آد یکی باید بلاخره بره جلو یکی باید این تابو هارو بشکنه تو اولیش باش

اخه مامانمم این چیزا رو میبینه ولی میگع همینجا باش نمیزاره برم ب نظرتون چطوری برم چی بگم نمیخام فرار کنم میخام با رضایت مستقل شم

ما خودمونم شهر کوچیکیم ندیدم کسی حرف دربیاره ادم سالم زندگی کنه کسی چیزی نمیگه مورد مثل شماهم اطرافم ...

حس میکنم خیلی وقت پیش باید اینکارو میکردم حس میکنم نصف زندگیم هدر رفته

اخه مامانمم این چیزا رو میبینه ولی میگع همینجا باش نمیزاره برم ب نظرتون چطوری برم چی بگم نمیخام فرار ...

اون آقایی که با مادرتون ازدواج کرده مجرد بوده؟ هیچ بچه ای نداره؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792