يكي اومده بود خونمون ميگفتيم ك پسر دايي بابامه از خارج اومده ولي تو واقعيت اصلا همچين ادميو نميشناسيم و هچين پسر دايي نداره بعد كه اومد خونمون يكم حال و احوال كرد انگاري ك مرد بعدش جسدش تو هال خونه بابام اينا بود بعد عموم بردش تو دستشويي غسلش داد از اونور يكي داشت تو حموم بچه خالم كه تازه دنيا اومده بود رو حموم ميكرد البته خالم تو واقعيت الان بچه دنيا نياورده و حامله هم نيست ولي يه پسر داره خلاصه اون يارو كه غسل دادن خاستن درش بيارن از دستشويي همزمان اون خانمه ك بچع رو برده بود حموم اوردش بيرون گفتم نه الان نيار بچع رو نميخوام همزمان با اوردن ميت باشه ولي گوش نكرد اصلا خيلي بد بود خوابم نميدونم تعبيرش چيع