سه هفته پیش تولد بچه خواهرم بود .اینا اصلا نمی دونستن الان بچه رفته خونشون از بچه حرف میکشه میگه رفتی تولد کادو چی بردین توی ساختمونیم دایم زیر ذربینم هر کاری میکنم می فهمه چی کار کنم
کاش ازشون دور بودی
کاش منم خونم پیششون نبود😑
به بچه یاد بده حرف نزنه بگه نمیدونم
من ب پسرم گفتم هرچی سوال کردن بگونمیدونم
اوناهم میدونن من یادش دادم
اخه بچه خبرچین میشه مادرشوهرم یسره میگفت کجارفتی چی خوردی چی خریدی پسزمم میگعت بهش
البته دوس باربعددیگ بش یاددادم الان همرومیگ نمیدونم یادم نیس
راهشو پيدا كردي ب منم بگو
دوری و دوستی
اگر میتونی خونه تو عوض کن
کم کم به بچه یاد بده مسائلی که دوست نداری رو برای کسی تعریف نکنه
ب بچت یاد بده حرف خونه بیرون خونه نبره
دوم بگو مثلا فلانی اسم بچت بگو اومده پیشم گفته رفتی تولد چی کادو دادی.
دفعه بعد نمیپرسه ازش
حالا من عقدم خدا ب بعدم رحم كنه😢
وقتی میدونی پشت در گوش وایساده شروع کن راجع بهش بدگویی کن .مثلا فضوله یا همینکه از بچت حرف میکشه .بعد اگر حرفی زد بگو مگه شما فالگوش وایمیسی پشت در خونه من
مهم نباشه واست کار خودتو کن عین من .اونقدم عاشق شوهرت باش ک پشتتو واسه کارات داشته باشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
