2733
2734
عنوان

خواهرم بهم حسودی میکنه

4413 بازدید | 61 پست

چند روز پیش برام یه خواستگار پیدا شد ، زن یکی از اقوام دنبال یه دختر واسه برادرش میگشت ، بعد توجهش به من جلب شده بود و در مورد من از عروسمون سوال کرده بود و گفته بود میخواد بیشتر در موردم بمونه و آشنا بشه ببینه قصد ازدواج دارم و مناسب برادرش هستم و اینطور چیزا. بعد عروسمون و خواهر همون آقا میخواستن برن بیرون ، که خواهره می‌خواسته منم باشم که بیشتر بشناستم. منم اهل رفت و آمد و صمیمی شدن با کسی نیستم و وقتی بهم گفتن اصلا نمی‌خواستم برم و اصلا قضیه رو هم نمی‌دونستم. بعد داداشم اومد باهام حرف زد و بهم رسوند بهتره برم و فلانی یه برادر داره که دنبال دختره براش و ممکنه تورو در نظر داشته باشه و این حرفا

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
2740

خلاصه من بازم تمایلی نشون ندادم و گفتم دوست ندارم برم ، تا اینکه یکی دو ساعت بعد خواهر بزرگم زنگ زد گفت یه خواستگار برات پیدا شده ، برادر فلانی ، حالا فردا قراره برن بیرون تو هم باهاشون برو ، من گفتم نه نمیخوام. خواهرم گفت برو برادرش هم میخواد بیاد و از دور ببینتت و گفت حرف خواهرت و گوش بده ، شاید بختت همین باشه و این حرفا . منم قبول کردم گفتم باشه میرم

اینم بگم زن داداشم به خواهر بزرگم زنگ زده بود و قضیه رو گفته بود و گفته بود راضیش کنید بیاد. خلاصه فرداش رفتیم بیرون و نه زن داداشم و نه خواهر اون آقا اصلا به روی خودشون نیاوردن که قضیه چیه ، منم همینطور و خیلی عادی بودیم. حرف می‌زدیم و این حرفا. خلاصه چند ساعتی بیرون بودیم و خرید کردیم و منم حسابی خسته شدم و اینا. خواهر اون آقا ظاهر زیبا و مغروری داره و آدم در نگاه اول تصور خوبی ازش نداره ولی تو قرار خیلی خوب بود و صمیمی و گرم برخورد میکرد که من تصورم ازش یکم بهتر شد. خلاصه قرار تموم شد اومدیم خونه منم هیچ چیز مشکوکی احساس نکردم ، یعنی اصلا متوجه نشدم که برادرش از دور جایی منو دیده باشه یا نه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687