2737
2739
عنوان

خواهرم بهم حسودی میکنه

4406 بازدید | 61 پست

چند روز پیش برام یه خواستگار پیدا شد ، زن یکی از اقوام دنبال یه دختر واسه برادرش میگشت ، بعد توجهش به من جلب شده بود و در مورد من از عروسمون سوال کرده بود و گفته بود میخواد بیشتر در موردم بمونه و آشنا بشه ببینه قصد ازدواج دارم و مناسب برادرش هستم و اینطور چیزا. بعد عروسمون و خواهر همون آقا میخواستن برن بیرون ، که خواهره می‌خواسته منم باشم که بیشتر بشناستم. منم اهل رفت و آمد و صمیمی شدن با کسی نیستم و وقتی بهم گفتن اصلا نمی‌خواستم برم و اصلا قضیه رو هم نمی‌دونستم. بعد داداشم اومد باهام حرف زد و بهم رسوند بهتره برم و فلانی یه برادر داره که دنبال دختره براش و ممکنه تورو در نظر داشته باشه و این حرفا

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728
2738

خلاصه من بازم تمایلی نشون ندادم و گفتم دوست ندارم برم ، تا اینکه یکی دو ساعت بعد خواهر بزرگم زنگ زد گفت یه خواستگار برات پیدا شده ، برادر فلانی ، حالا فردا قراره برن بیرون تو هم باهاشون برو ، من گفتم نه نمیخوام. خواهرم گفت برو برادرش هم میخواد بیاد و از دور ببینتت و گفت حرف خواهرت و گوش بده ، شاید بختت همین باشه و این حرفا . منم قبول کردم گفتم باشه میرم

اینم بگم زن داداشم به خواهر بزرگم زنگ زده بود و قضیه رو گفته بود و گفته بود راضیش کنید بیاد. خلاصه فرداش رفتیم بیرون و نه زن داداشم و نه خواهر اون آقا اصلا به روی خودشون نیاوردن که قضیه چیه ، منم همینطور و خیلی عادی بودیم. حرف می‌زدیم و این حرفا. خلاصه چند ساعتی بیرون بودیم و خرید کردیم و منم حسابی خسته شدم و اینا. خواهر اون آقا ظاهر زیبا و مغروری داره و آدم در نگاه اول تصور خوبی ازش نداره ولی تو قرار خیلی خوب بود و صمیمی و گرم برخورد میکرد که من تصورم ازش یکم بهتر شد. خلاصه قرار تموم شد اومدیم خونه منم هیچ چیز مشکوکی احساس نکردم ، یعنی اصلا متوجه نشدم که برادرش از دور جایی منو دیده باشه یا نه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز