راستش من دلایل کافی برای طلاق گرفتن دارم، ولی فقط نگران شوهرم هستم بعد از طلاق، کلا یه مدلیه احساس دلسوزی و همدردی ادم می جوشونه، تا حالا هم که باهاش بودم لابد بهمین خاطره، خوب بچه نمی خواد و مدتهاست که روابط زناشویی نداریم، البته وضعش خوبه، پاس خارجی داره، من ۳۵ سالمه و اون ۱۴ سال ازمن بزرگتره، الان دوازده ساله باهمیم...
میخام جدا بشم شاید بتونم دوباره ازدواج کنم و بچه دار بشم، اگر بشه البته، خسته شدم ازش ولی نگرانشم، هر وقت حرف جدایی میشه، یه قیافه موش مرده ای به خودش می گیره دل آدم کباب میشهعوضی ولی من دوست دارم بچه و خانواده واقعی داشته باشم
بچه هایی که جدا شدین این حس داشتین؟