2733
2734
عنوان

عشق 9سالم میخوام بزارم کنار

759 بازدید | 60 پست

دوستان از اقوام دور هستن و از بچگی عاشق هم بودیم تا اینکه سال89بهم گفت و از اینجا عشق عمیق ما شروع شد. از اول قصدمون ازدواج بود خلاصه میکنم چه سختیایی از دوریش کشیدم. بابام پیامای من و اونو دید کشتم تیکه تیکم کرد, ولی نگفتم کیه چند, سال محروم از گوشی همه چیزم کرد ولی گوشی مخفی داشتم باهاش در ارتباط بودم همه جوره بهم ثابت شده بود که واقعا من میخواد طولانی بخوام تعریف کنم بابام برام گوشی خرید و باز بابام فهمید و ولی این دفعه دل زدم به دریا بهش گفتم کیه بهش گفتم چقدر من میخوامش اون عاشقم. اینقدر زدم که چیزی که تو بدنم سالم بود زبونی که تو دهنم بود. بازم باهاش بودم یواشکی بابام خیلی تعصبی و غیرتی و مغرور حرف فقط حرف خودش. تا الان باهاشم که9سال چندین بار برا خواستگاری اومدن جواب رد, شنیدن بابام احازه خواستگاری نداد.تا اینکه عرم جزم کرد که این دفعت باید بشه من نمیتونم بدون تو. منم نمیتونم بدون اون حتی نمیتونم اینده بدون اون تصور کنم حتی بین خودمون هم صیغه مرحمیت خوندیم برا حلقه و... خریده بود شکر خدا کارش خیلی خوب این مدت بخاطر سنم مامانم اصرار که ج بده به خواستگارت شانس بد من 6خواستگار عالی عرض یه هفته برام اومد. همه هم از خانراده خای خرب و با اصل و نصب پسرها هم موقعیتای خوب داشتن. ولی من حتب نمیتونستم به اونا فکر هم کنم چه برسه به زندگی

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

چقد مثل دخترعموی منی😔

تو حق نداری ب چیز های منفی فکر کنی ...تو از جنس خدایی   و خدا سرشار از انرژی مثبته                                          لبخند بزن دوستم :)            
2740
همشش قبول ولی شش خواستگار عالی تو ی هفته یخورده چیزه...(شش تا حالا شاید ولی همگی عالی نه) خب بقیش

اره ممکنه

اخه دخترا خبر ندارن کیا ب خانوادشون میسپرن. احتمالا باباهه یا مامانه گفته ب همشون بیایید

تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته 

مامانم با خواهرم مه سه سال ازم کوچک تر خونم تو شیشه کردن که باید بخوایش حالم بد میشه حتی بهش فکر میکنم وقتس بابام از خونه بیرون میرفت مامان و خواهرم شروع میکردن و بدترین عداب دنیا رو بهم میدادن چه خرفایی کت بهم نزدن مامانم آخم کرد مامانم به حرف خواهرم زنگ زد به عشقم اول بهش گفت به من بگه من نمیخواد تا من به یه خواستگارم ج مثبت بدم. وقتی اون گفته بود هیچ وقت نمیگم خواهر گوشی میگیره سر به فحش دادن به عشقم میکنه باهاشون قهر بودم تا اینکه مامانم اومد پفت اگه میخوادت تا قبل عید بیاد خواستگاری

صیغه مگه بدون اجازه پدر میشه!؟

تیکر منم یه روز واقعی میشه میدونم😍من زندگی سختی داشتم از بچگی،وقتی نامزد کردم وارد یه مرحله جدید از سختی زندگیم شدم چون فکر میکردم از چاله در اومدم افتادم تو چاه!چون فکر میکردم تو انتخابم اشتباه کردم ،اما اشتباه فکر میکردم نامزدم عاشقانه پای تمام بد خلقی هام ایستاد حتی حاضر شد خودشو بکشه تا من از دستش راحت شم!!! چون میگفت نمیتونم زنده باشم و‌تو مال من نباشی⁦❤️⁩تو حرم امام حسین (ع) از آقا خواستم که اگه با این مرد خوشبختم و اونم با من خوشبخته مهرشو بندازه به دلم و انداخت!!!ازدواج کردیم و سختیای زندگیم تموم شد الان خوشبخته خوشبختم فقط بچه میتونه خوشبختیمو کامل تر کنه ،حالا که تا اینجا اومدی و امضامو خوندی برای مامان شدنم صلوات میفرستی؟خیلی حیفه شوهرم بابا نشه 😔لطفا برامون دعا کن مامان بابا بشیم⁦❤️⁩

منم بهش زنگ زدم گفتم مامانم اینو گفته اونم خیلی خوشحال شد گفت باشه. از قضا عمم که بابام خیلی به حرفش به مامانم زنگ زد گفت فلانی اومده خواستگاری من مامانم گفت حقیقتا دختر یه نفر دیگه میخواد فلانی میخواد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز