۵ شنبه خاکسپاری بودم تو غسالخانه هر دو دقیقه یک مرده میدادن بیرون ایتقدرررر مرگ زیاد شده
ما زندگی عادیمونو میکنیم اما خبر نداریم وقتی داریم نفس میکشیم و خوشحالیم آدم ها میمیرن و متولد میشن..
چقدر قبر خالی اماده ۳ طبقه بود همشون منتظر مان تا خونه ابدیمون بشن مجبوری از روشون رد میشدم خیلی ترسیدم
باید یاد مرگ هم باشیم تا مراقب رفتارمون باشیم دیر یا زود هممون رفتنی هستیم اینقدر سریع کارای دفنمونو میکنن سریع میشورن و نماز و میزارن تو قبر و تلقین بعدش خاک میریزن ..
مامان بزرگ مهربونم چقدر ذوق میکرد از شلوغی خونش اما ما همه ترکش کردیم و رفتیم اون موند و سکوت سرد قبرستون...
سعی نکن فکر کردن به مرگ خوراک روزانه ت باشه چون بخودت آسیب میزنی