2737
2734

[QUOTE=56640400]دخترها غم نخورید،خدا با ماست،برامون بهترینها را می خواد برا همین این جور پیش اومده تا نی نی سالم تر ...[/QUOTEممنون عزیزم که میاین برا ما امید میدین خدا دخترتو حفظ کنه من وقتی شماها رو میبینم آروم میشم میشه بگین بعد چند مدت باردار شدین و سز بودین یا طبیعی؟

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



عزیزم من بعد سه ماه باردار شدم و به تشخیص دکترم سزارین شدم.

بعد از طبیعی دکترها دو سه ماه و بعد از سزارین شش ماه صبر کردن را توصیه می کنند.

به نظرم این مدت خیلی خوبه برای بازسازی روحی و بدنی،پیگیری علت قبلی...حتما علت بارداری قبلی را پیگیری کنید

دوستان عزیزم از همین الان پیاده روی را شروع کنید و اگه اضافه وزن دارید رژیم بگیرید این به بارداری هرچه زودتر کمک می کنه،یک دکتر خوب خیلی مهمه...فولیک اسید را شروع کنید،خیلیهام باید اسپیرین را هم شروع کنند...هرچه دیر بجنبید برای بهتر شدن دیرتر نی نی را بغل می کنید،از همین الان شروع کنید.من یک لباس برای نی نی م آویزون کردم جلو چشمم و عزممو جرم کردم برای به دنیا اوردنش،تو جیب پیراهنش هم قرآن کوچکی گذاشتم،دعا هم می تونید بذارید...بعد که به دنیا اومد وقتی می پوشه خیلی حال می ده


بچه هایی که تهرانید دکتر حنطوش زاده عالیه برای باردارهای پر خطری مثل ما،حتی اگه شهرستانید یک بار قبل بارداری ویزیت بشید و در گروهشون که توسط ماماها اداره میشه عضو بشید...در شهرستان هم برید سراغ دکترایی که از بارداری های پر خطر مثل ما سر در میارن و از دکترای تهران مشورت می گیرند،همه ازمایشای لازمو قبل بارداری بدید،همه چیزو چک کنید...خودتون پیگیر باشید،من خیلی ازمایشارو خودم می دادم دکتر بنویسه،یا سرکلاژ را خودم به دکترم اصرار کردم...

خلاصه به جای موندن در گذشته ...بسم الله برای آینده شاد...من الان در اون آینده شادم ...من و خیلی مامانا که باهم ارتباط داریم...

خوشحالم براتون از الان و از همین حالا تبریک می گم به دنیا اومدن نی نی هاتون را...چون اطمینان دارم ...راهی هست که رفتم

2731

یک روز می آمدم توی این تاپیک برای درد دل و امید گرفتن ولی حالا میام برای امید دادن،قبلا کوه غم بودم اما الان دنیایی از شادی ام،دوستان عزیزم این حس خوب را یک روز شما هم تجربه می کنید،همه شمایی که غمتون تازه ست،فقط زود باید این مرحله غم را طی کنید!

2738
دوستان عزیزم از همین الان پیاده روی را شروع کنید و اگه اضافه وزن دارید رژیم بگیرید این به بارداری هر ...

البته بودن که زودتر از شش ماه هم بعد سزارین باردار شدند اما خب به فکر سلامتی خودمون هم باشیم بد نیست

من روز 18 فروردین همین دوهفته پیش فرشته بهشتیمو از دست دادم..دخترم مثل اسمش بهشتی شد .. خیلی منتظرش بودیم ماه اخر خیلی تکون میخورد باباش میگفت جاش تنگه .. میگفت گردنش اذیت نشه سرش پایینه...تو چهل ویک هفتگی نمیدونم چطور شد گفتن جفت جدا شده بود و دخترمو نتونسته بودن نجات بدن..هنوز فک میکنم گذاشتن تو دستگاه قراره روزی برم دنبالش.دلتنگشم گریه ارومم نمیکنه

سلام به همه دوستان هم درد و دلشسکسته اما همیشه استوار خودم🤗

خیلی ناراحتم و غمگین از مامان های غم دیده جدید😔 

۲۵ تولد پسرم بود تولد دو سالگیش اما من جز یه سنگ قبر خاک گرفته چیزی برای در آغوش گرفتن نداشتم خیلی دلم تنگشه همیشه اما وقتی داشتم برمیگستم خونه دلم پر از امید بود چون دخترم تو خونه منتظرم بود🤗🤗🤗🤗 می دونم لحظه ها رو روزااز سختی رو میگذرونید مخصوصا مامان های که داغ دلشون خیلی تازه است میدونم در و دیوار بهتون فشار میارن  میدونم انگار دلتون خالیه خالیه خالیه و انگار با هیچ چیز پر نمیشه میدنم با هر حرکتی توی دلتون بند دلتون پاره میشه و یاد تکون خوردن فرشتتون می افتید می دونم انگار قلبتون سوخته و جاش خیییلیییی درد می کنه می دونم یه حرصی تو وجودتونه که انگار با هیچ فریادی از بین نمیره! من میدونم هممون می دونیم!

 با اینکه این غم تا همیشه با ماست اما روزهای خوشم میرسن به یاریه خدا❤

من دو ماه و نیم بعد از پر کشیدن پسرم باردار شدم و دوباره توی فروردین زایمان کردم امسال شکر خدا تولد یک سالگی دخترمو جشن گرفتیم 

اومدم این هارو بگم تا بهتون امید بدم 

چون اون روز ها وقتی کسی بارداری و زایمان خوب رو تجربه میکرد برای من امید زیادی به همراه داشت

تا بدونید روزهای خوبم میرسه انشاالله

الهی که به حق مهربونی خدا خیلی زود دل همه ی مامان های این تایپیک پر از نور و شادی و خوشی فراوووووون بشه❤❤❤ ممنونم که تو غم و شادی کنارم بودید و هستید❤❤ هیچ کس تو دنیا نمی تونه به اندازه ما هم دیگر رو درک بکنه هیییچچچچ کس

من روز 18 فروردین همین دوهفته پیش فرشته بهشتیمو از دست دادم..دخترم مثل اسمش بهشتی شد .. خیلی منتظرش ...


الهی فدات بشم عزیزم می دونم چی میکشی منم انگار هنوز منتظرم الکی منتظرم واقعا گریه و خنده داره اما این روز ها میگذره درسته که سختیش خارج از تصوره اما میگذره روز های بهتر میرسه انشاالله

من هنوزم گاهی به یاد بچم هق هق گریه می کنم و همیشه تو حسرتش میسوزم

بهم میگن ناشکری نکن 

به نظر من این اصلا ناشکری نیست اونا فقط درک نمی کنن نمیتونن درک بکنن 

آدم هزار تا بچه هم داشته باشه هزار و یکمی باز هگ بچشه و فرقی با بقبه نداره! 

اما باید قوی باشی خودت رو بساز برای روزهایی خوبی که انشاالله تو راهه❤

سلام به همه دوستان جدید متاسفم که اینجا باهاتون اشنا میشم بعد از مدتها اومدم این تاپیک جایی که آرام بخش لحظه های سخت زندگیم بود چقدر اشک ریختم و اینجا از غم و غصه هام نوشتم چقدر باخوندن داستان تک تک بچه ها گریه کردم تقریبا از عضوهای اول این تاپیک بودم سال ۹۳ اولین دخترم رو از دست دادم منم نارسایی داشتم بدون سرکلاژ تو هفته ۲۵ دنیا اوند دوباره تیر ۹۴ باردار شدم و دوباره اذر ۹۴ با سرکلاژ تو ۲۵ هفته دختر دومم از پیشم رفت الان هم هنوز باردار نشدم یعنی نخواستم که بشم ولی همه اونایی که با من اینجا بودن همه بچه دارن صحیح سالم خدا رو شکر انشالا که شما هم به زودی دامنتون سبز میشه.تنها جایی که من رو به زندگی عادی برگردوند همین تاپیک بود چون ادمای هم دردم بودن حرفم رو بفهمن ولی اطرافم همه بارداریه سالمی داشتن همه با من حامله میشدن و بچه هاشون رو بغل میکردن من هی دست خالی برمیگشتم الان همه یا دومی رو دنیا اوردن یا تو راه دارن با دخترای من توی اقوام و دوستان ۲۰ نوزاد سالم بدنیا اومدن طی این چند سال ولی فقط ۲ تا دخترای من اضافه بودن.

سلام به همه دوستان هم درد و دلشسکسته اما همیشه استوار خودم🤗 خیلی ناراحتم و غمگین از مامان های غم د ...

سلام عزیزم جا داره منم ازتون تشکر کن بابت امید دادنتون اگه بدونین چقدر امیدوار شدم و از خدا میخوام هیچ وقت هیچ وقت امیدت رو ناامید نکنه و دختر گلت رو حفظ کنه فقط میخوام بدونم طبیعی  بودین؟

سلام به همه دوستان جدید متاسفم که اینجا باهاتون اشنا میشم بعد از مدتها اومدم این تاپیک جایی که آرام ...


عزیزممم من درکت میکنم.منم تو فامیل خیلیها بامن بارداربودن وخدا راشکر بچشون موند.راستش نمیدونم چی بگم.باورت میشه من آرزو میکردم بچه نو تو بارداری ازدست میدادم.اصلا نمی دیدمش.کاش هیچ وقت درد کشیدن اون فرشته کوچولو نمیدیممن زایمان کردم.شبی که همه بچه به بغل تو بیمارستان بودن من هیچ وقت بچمو تو آغوش نگرفتم تو بیمارستان دلم خواستش.چون دور واطرافم کلی بچه بود اندازه دختر خودم

مرخص شدم شیر داشتم ندوشیدم میکفتم بچم میات میخوام بهش بدم.تا اینکه کم کم سینه هام سنگین شد باگریه میدوشیدم شیرمو.دخترم کلا یک ماه عمرکرد.زیر اکسیژن بود.مدااام درد میکشید .خواب نداشت شاید فقط سه ساعت میخوابید من با درداش مرگو به چشمام دیدم.انگار بدن من داره تیکه تیکه میشه.غم از دست دادن بچه سنگینه ولی دیدن درد بچت سنگین تره.وقتی هیچ کاری نتونی بکنی وقتی بدونی اگه بمونه هم کل زندگیش بادرد خلاصه میشه میگفتم خدایا من تحمل ندارم ی عمر درد کشیدنشو ببینم یا معجزه کن خوبش کن یا ببرش پیش خودت نزار انقدر درد بکشه.ان شاالله هیچکس نبینه این درد.من هروقت یادم میات میگم خدایا نزار مادری درد بچشو ببینه

از خدا میخوام انقدر خوشبخت بشین که این روزهای سخت فراموش کنین.

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز