2737
2739
عنوان

دور ترین خاطره ای که تو ذهنتونه چیه؟💖

| مشاهده متن کامل بحث + 470 بازدید | 70 پست
خیللللی کوچولو بودم شاید ۳سال تو بغل بابام گریه میکردم تو خونه و بابامم مامانم از تو حیاط صدا میکرد ...

عخی😍😍😍

من نکنم نظر به کس جز رخ دلربای تو💜(همسرم)💖اگ امضامو میخونی ممنون میشم با دل پاکت برای سلامتی و آرامش خانوادم صلوات بفرستی💜


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

توی یک خونه تهران....😢 مامانم در حالی که داره رو زانوش یک پارچه رو دوخت میزنه من کنارش نشستم و موجودات ماورائی رو نگاه میکنم شاید ۳ یا ۴ سالمه... واقعیت داره اذیتم نکنین

من دختر پاک و ساده ای بودم و گاهی غیر انسان چیزهای دیگه ای میدیدم

از پله افتادم سرم شکست.گربه پرید تو حیاط.افتادم سر پای خواهرم.دست داداشم رفت تو شیشه.پدربزرگم کلاهشو ...

الهی😍

من نکنم نظر به کس جز رخ دلربای تو💜(همسرم)💖اگ امضامو میخونی ممنون میشم با دل پاکت برای سلامتی و آرامش خانوادم صلوات بفرستی💜
2731

شاید دوسه سالم بود یه کفش جغ جغی ازونا که بچه ها پاشونو میذاشتن زمین صدا میداد ازونا پام بود . ‌ پامو گذاشتم زمین یهو کفشه جغ صدا داد😄من سرمو بردم پایین نگاش کردم 😅دیگه همین .قیافه کفشرو قشنگگگ یادمه😍اینقد که ذوق زده شده بودم😁😍

به حباب نگران لب یک رود قسم ؛ و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت ؛غصه هم میگذرد. . .
توی یک خونه تهران....😢 مامانم در حالی که داره رو زانوش یک پارچه رو دوخت میزنه من کنارش نشستم و موجو ...

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

من نکنم نظر به کس جز رخ دلربای تو💜(همسرم)💖اگ امضامو میخونی ممنون میشم با دل پاکت برای سلامتی و آرامش خانوادم صلوات بفرستی💜
ی خونه بزرگ ک چند تا گلدون رو پنجره اشه و ی سگ بزرگگگ زیر پنجره خوابه  اصلا یادم نمیاد این ...

از مادرت بپرس

تو دنیا فقط یکی هست که واسه من نفس میکشه اونم دماغمه😐تموم شد و رفت
2740
توی یک خونه تهران....😢 مامانم در حالی که داره رو زانوش یک پارچه رو دوخت میزنه من کنارش نشستم و موجو ...

در موردش تاپیک بزن توضیح بده

تو دنیا فقط یکی هست که واسه من نفس میکشه اونم دماغمه😐تموم شد و رفت

روزي ك مامانم بيدارم كرد برم مدرسه 

اول ابتدايي گريه ميكردم😑

دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 

مرگ عمه جوان'ازپله های خونه مادربزرگم افتادم ونصف صورام وچشمم ورم کرد'ازدواج دایی کوچیکه که زنش چشم رنگی بود وخیلی ناز بود ومن مثل وحشیا ازش خجالت میکشیدم😂

این همه سال منتظربودیم روزهای خوب از راه برسن'غافل ازاینکه روزهای خوب داشتن میرفتن😐💁
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز