امروز بهم گفتن مادر خوبی نیستی و به بچت رسیدگی نمیکنی.

شیر موزم واسه وزن گیری خوبه

١٧ماهش داره تموم ميشه ١٠ و نيم وزنشه البته بگم وزنش از نوزاديش مونده چون اون موقع خيلى خوب شير ميخورد و اضافه وزن داشت اما همين كه به غذا افتاد ديگه وزنش ثابت موند چون اصلا غذاخور نيست فقط عشق شير خشك داره 

هرچى بهش بدم نگه ميداره توى دهنش بعد ميريزه بيرون

اتفاقا باید مجبور کنین ی مدت

من یا سرنگ گاوی ب بچه م غذا میدادم پدرمو در آورد ولی خداروشکر نتیجه شو الان دارم میبینم

ميريزه بيرون قورت نميده 

نازش کن محبت معجزه میکنه تورو خدا اون بچه چی میفهمه البته گاهی از دستمون در میره مادر بودن سخته ولی شیرینه

یه جایزه بگی مثلا اسباب بازی بزار کنارت بگو اگه همشو بخوری اینومیدم بهت

وای منم انقدر رو وزن بچه حساس بودم 

خودم و هلاک کردم 

همیشه هم لاغر بود 

الان نه سالش شده از همه هم سناش هم سرحال تره هم قدبلندتر 

اتقدر می خوره که نمی تونم جلوش و بگیرم 

بزرگ میشن درست میشن

اگه باگوشی بازی میکنه وسطش گولش بزن حواسش پرت بازیه میخپره یاخاله بازی کن باهاش مثلا شام دعوتش کن یانها باهم بخورین  منم بچه هام شیرب شیرن داغونما اعصاب نذاشتن برام ولی خیلی خودمو کنترل میکنم

غذاهای کم حجم ولی پر کالری بده

بینیشو بگیر مجبور میشه برای نفس کشیدن غذا رو قورت بده

درسته آدم عذاب میکشه ناراحتیه بچه شو ببینه ولی بخدا بعدش ک رشدشو میبینی از خودت تشکر میکنی

من اگه اینکارارو نمیکردم دخترم از گرسنگی از بین میرفت

عزیزم. تجربه ایی که من دارم و بهت میگم. اینجوری نه بچه اذیت میشه نه شما عصبی

هر وقت آزمایش ادرار داره شب وقت خواب پوشاکش نکن. یه مشما بزار زیرش. مایعات زیاد بهش بده. پتو روش ننداز. وقتی هم ادرار کرد با یه چیزی جمع کن بریز تو ظرف ازمایش. من همیشه برای دخترم این کار رو میکردم. 

و برای جبران هنوز هم دیر نشده. ولی اول باید رو خودت کار کنی و ارامش خودتو حفظ کنی. 

جدی؟باشه مرسی عزیزم.خیالم راحت شد...وای اصلا بیمارستان بردن بچه رو دوس ندارم.پنج ماهگیش یه تجربه سخت دارم از بیمارستان بردنش.آخرشم بچه حالش بهتر شده بود بیمارستان ول نمیکردن میگفتن باید با آمبولانس ببریمش تهران مفید...نذاشتیم آوردیم خونه خوب خوب شده بود اصلا