دوستان من بچه اخر خانوادمونم.و فاصله سنی من و خواهر بزرگم 21ساله.یعنی من ک دنیا اومدم دختر خواهرم س سالش بود( ب این بخش گیر ندید قدیما اینجوری بوده دیگه) خلاصه ک ما چهار خواهریم بزرگه خواهر دومم ک 13سال فاصله داریم و خواهر سومم ک فاصلمون س ساله.پدر مادر من فوت شدن و مادرم اسفند گذشته فوت شد بعدش خواهر کوچیکم ک روابطممون صمیمی تر بود و رفت امد بیشتری داشتیم مهاجرت کرد و از ایران رفت.فاصله خونه ما و دوتا خواهرام زیاده یعنی من این سر شهرم اونا اون سر شهر من چون شاغلم زیاد رفت امد ندارم خواهرام هی تماس میگیرن ک اره تنها نمون بیا ووو خلاصه دیروز خواهر بزرگم زنگ زده اصراررررر ک فردا (یعنی انروز) ک بیکاری ناهار بیا خونمون دخترامم میان هی گفتم برنامه ام نمیدونم قول نمیدم ولی شاید عصری اومدم سر زدم هی اصرار کرد گفتم اوکی انشالله تونستم میام.امروز اصلا حالم خوب نبود هوا هم ب شدت برف میاد خلاصه ک گفتم نرم ناراحت میشه( اخه زود بهش بر میخوزه) پا شدم کوبیدم رفتم خونشون تا برسم شد ساعت1:30ظهر باورم نمیشد زنگ زدم در و باز نکرد تماس گرفتم جواب نداد مجبور شدم برم خونه اون یکی خاهرم تا الانم ک اومدم خونه خبری نشده ازش واقعا یعنی چی این کارش!!!جالبه حسم میگف نرو خونه نیس بعد منطقم میگف بابا خودش دعوتت کرده