کاشکی اینا بود رفیق باز بود شدید در حدی ک نميتونست ازشون جدا بشه عرق میخورد شب تا صبح، صبح تا شب،خیلی راحت میتونستم ازش جدا بشم ولی میدونستم بهم نیاز توی یکسال ازش اینارو گرفتم الان چهارساله ن رفیقی داره ن عرق میخوره بخاطر همین نیم ساعت هم نمیتونه که ازم جدا بشه ولی چون خیلی گیر ميده من دیگه به این رابطه ادامه نمیدم
خیلی همدیگرو دوست داریم ولی گيردادناش بدجوری داغونم میکنه
میدونی دارم به چی فک میکنم اینکه مطمینم من بش بگم چی شده چرا سردی جواب نمیدی میگه نه هیچی نیست خب بعد من حرفی نمیمونه واسم اخرم میشینم یه کنار فک میکنم که اخر تو ذهنش چی میگذره و اصن علاقه ای به صحبت کردن باهام داره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
