2777
2789
عنوان

کوزی گونی (اینجا همه چی درهمه :)

| مشاهده متن کامل بحث + 1863064 بازدید | 44999 پست

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

خلاصه قسمت 177 کوزی گونی

باشگاه

شب شده ، کوزی توی باشگاه داره با هر مشتی که میزنه به کیسه بوکس عقده ها و عصبانیتاشو خالی میکنه... حین ورزش یاد این میوقته که قبل از رفتن به باشگاه یواشکی وارد خونه بوراک شده و شروع کرده باهاش با تهدید حرف زدن...

کوزی : سلام چاتالجالی ، واسه چی ترسیدی پسر ؟ واسه چی میترسی ؟ من غریبه نیستم برو تو با هم حرف بزنیم ، زود باش . نمیشونی ؟ میگم برو تو

بوراک : اگه اومدی در مورد مسئله گونی حرف بزنی باید بگم به من ربطی نداره

کوزی با این حرف بوراک از کوره در میره و یقه بوراکو میگیره و میکوبتش به دیوار ، کوزی میگه : در مورد باریش اومدم حرف بزنم ، حالا مربوطه بهت ؟

بوراک : یواش بابا ، چیکار میکنی ؟

کوزی : در مورد تصادفی که کردی اومدم حرف بزنم

بوراک : ولم کن

آپلود عکس , آپلود رایگان

کوزی : دستو بنداز ، ببین من از همه چی با خبرم . گونی حرفای ونوسو ضبط کرده از جریان بده بستونای تو و باریشم خبر دارم ، فهمیدی بت چی گفتم ؟ آره ؟ همه چیو میدونم ، دیگه نمیتونی کاری کنی

بوراک : اون صدای ضبط شده به دردی نمیخوره

کوزی : اما ثابت میکنه که تو چجور جونِوَری هستی ، پلیس در جریانه ، صدای ضبط شده دست پلیسه اون وقته که همه کثافتکاریاتون رو بشه اون وقت جواب پلیسو چی میدی ؟ من فک میکردم تو یه آدمی اما تو یه جنس فروش شدی ، قیمت تو چنده ؟ هان ؟ سسس ! منو نگا کن قیمت سهان چقد بود ؟

بوراک : نمیفهمم چی میگی

و میره توی خونه ، پشت سرش کوزی وارد خونه میشه و با لگد درو میبنده و میگه :

سسس ، نترس پسر ، نترس اسلحه ندارم ، نترس من باهات کاری ندارم . پسر اون یارو میخواست تورو بُکُشه کسی هم که اسلحه رو توی داشبورد ماشینت گذاشت خود نامردشه میخواست گناهو بندازه گردنه تو ، میخواست به مردم بگه تو یه قاتلی اون وقت تو چی رفتی.. ، منو دیوونم نکن . رفتی سهامشو خریدی چیزی بت نگفتم ، رفتی گناه اون کثافتو بخشیدی چیزی بت نگفتم ، بگو دروغه یا نه ؟ بگو اون پست بود

بوراک : کوزی گوش کن ، اون داداش ِ خواهر ِ منه ، ما مشکلمونو خونوادگی حل کردیم

کوزی : برو بابا ، چه خونواده ای ؟ ها ؟

بوراک : از این چیزا تو هر خونواده ای پیش میاد اینو که تو باید بهتر بدونی کوزی ، مگه تو و گونی اینجوری نیستین ؟

کوزی : پسر من با گونی مشکلی ندارم

بوراک : ولی باید با اون باشی

کوزی : من با شما مشکل دارم

بوراک : اونی که بده بستون میکنه داداش ِ نامردته ، فک میکنی چرا صداشو در نیاورد ؟ تا وقتی که بانو بیرونش نکرده بود چرا صداشو در نیاورده بود ؟ حالا چرا داره خودشو نشون میده ؟ تنها کسی که باید یقه شو بگیری گونی ِ شنیدی چی میگم ؟ کسی که میخواد کلاه سرت بذاره اونه ، دشمنت داداشته من نیستم

کوزی از کوره در میره و دستشو میذاره رو صورت بوراکو میکوبتش به دیوار پشت سرشو میگه : پسر ! منو ببین بالأخره یه روز حرف میزنین ، وادارتون میکنم که حرف بزنین

بوراک : برو گمشو بیرون

کوزی : اون موقع میخوام ببینم چیکار میکنی

آپلود عکس , آپلود رایگان

و همین موقع بوراک آژیر خطر خونه رو به صدا در میاره و میگه : به خدا قسم اگه از اینجا نری با پلیس طرفی کوزی

کوزی : پسر فقط صبر کن ببین چطوری میچزونمتون ، کَلّاشای عوضی

بوراک : برو گمشو بیرون

کوزی که در حال مشت زدنه و به این مسائل فکر میکنه ، دوباره به خودش میادو مشتاشو سنگین تر میکنه که یهو جای کیسه بوکس برادرشو میبینه رو به روش و مشتاشو روونه صورت گونی میکنه ، بعد از گونی بوراک میاد جلوی چشماش و اونو میزنه و بعد از بوراک نوبته باریشه و دوباره گونی

کوزی با هر نفری که توی تصورش میاد میفهمه به چه موجودات کثیفی داره سرو کله میزنه

آپلود عکس , آپلود رایگان

بالأخره خسته میشه و سرشو میذاره روی کیسه بوکس ، برمیگرده و میبینه جمره داره خیره خیره بهش نگاه میکنه و میگه : تو اینجا چیکار میکنی ؟ ورزشم که تموم شد میومدم پیشت

جمره : تو به این میگی ورزش ؟ شرف امروز همه چیو بهم گفت

کوزی : اینم گفت که الکی رفتی زندان ؟

جمره : همشو ، اگه بخوام میتونم ازشون شکایت کنم اما نمیکنم چون دیگه نمیخوام باهاشون در بیوفتم ، کوزی تورو خدا بریم سر زندگی خودمون ، ما دیگه به کسی بدهکار نیستیم ، بفرما گونیُ ببین چه کارایی میکنه

کوزی : گونی وقتی دیده اوضاع خیطه منو فرستاده اونجا ، قصدش کمک بوده

جمره : باورم نمیشه کوزی ، بالأخره گونیُ مظلوم جلوه دادی ، بازم آوردیش گذاشتیش اینجا

کوزی : نه اون تو جای همیشگیشه ، اون جاش عوض نشده ، تو جای قبلیشه ، کسی هم که اونو گذاشته اونجا تویی

جمره بغض میکنه و با چشمای پُر میره .. کوزی هم از عصبانیت میکوبه به کیسه بالای سرش

آپلود عکس , آپلود رایگان

خونه سامی

ضربه آخری که کوزی زد به کیسه دستشو آسیب زده ، گوشیشو برمیداره و عکساشونو توی سامسون میبینه.. میره رو یکی از عکسا که کوزی خواب بوده و جمره یواشکی ازش عکس انداخته و یاد خاطرات اون عکس میوفته

کوزی روی تختش خوابه که با فلش دوربین گوشی ِ جمره از خواب میپره و میگه : این چیه ؟

جمره : این چیه یعنی چی ؟ بگو صبح بخیر

کوزی : صبح بخیر ، چیکا داری میکنی ؟ داری عکس میگیری ؟

جمره : بله

کوزی : پاکشون کن ببینم

جمره : نخیر برای چی پاکشون کنم ؟ انقد خوشگل خوابیده بودی دهنت یه متر باز بود

کوزی از جاش بلند میشه و میگه : میشه پاکشون کنی ؟

اما جمره از دستش فرار میکنه و میگه : إ نه نه ، بهت نمیدم ، کوزی اذیتم نکن ولم کن دیگه

کوزی از پشت جمره رو توی بغلش میگیره و میخواد به زور گوشیو ازش بگیره که یهو دست جمره میخوره توی شکم کوزی اما هیچیش نمیشه ولی از اونجایی که این پسر خیلی شیطونه خودشو میزنه به درد اما زیر چشمی داره جمره رو نگاه میکنه تا اینکه یهو گوشیو از دست جمره میکشه

جمره : کوزی خیلی بدی ، پاکشون نکن تورو خدا

کوزی دستشو میبره بالا و میگه : بیا ، بپر بگیرش

جمره : خب دستم نمیرسه ، تورو خدا

جمره دستشو دراز میکنه و ناخواسته میبینن توی بغل همن و تنشون ، عطرشون بیشتر از همیشه به هم نزدیک تره !

آپلود عکس , آپلود رایگان

یهو خجالت میکشنو جدا میشن و هر کدوم به یه بهانه ای میره توی اتاق خودش

بعد از چند دیقه کوزی آماده میشه تا بره نون بگیره و جمره توی حمومه

کوزی روی یه تیکه کاغذ مینویسه " دیدن تو بعد از بیداری حس ِ خیلی خوبیه " و اون کاغذو میچسبونه به در حموم تا جمره وقتی اومد بیرون اونو بخونه اما کوزی دوباره پشیمون میشه و برمیگرده و اون نوشته رو برمیداره و میره بیرون

آپلود عکس , آپلود رایگان

کوزی توی خونه پدرش بعد از مرور این خاطرات قشنگ به خودش میاد ، گوشیشو میذاره کنارش تا اینکه جهان یه کاسه یخ میاره براش تا دستشو بذاره تا ورم دست کوزی از بین بره

آینور جهانو صدا میکنه تا آرامش کوزیُ با بچگیش بهم نزنه اما سامی میگه من میرم صداش میکنم و میره پشت در اتاق کوزیُ به حرفاشون گوش میده

جهانو کوزی که رابطه خوبی دارن کنار همن که جهان در نهایت معصومیت به کوزی میگه : من ازدواج مامانم با عمو سامیو بیشتر واسه اینکه تو داداشم میشی خواستم

کوزی : جون من ؟

جهان : اما تو اصلأ خونه نمیای

کوزی : داداش بودن کار سختی ِ جهان ، تا وقتی کوچیکی قشنگه ، بزرگ که شدی زیاد قشنگ نیست ، مثلأ ممکنه رفیقتو دوس نداشته باشی یعنی اگه بهت نارو زد میتونی پُشت کنیو بری اما داداشا اینجوری نیستن . چون داداشته حتی وقتی نارو میزنه زول میزنه تو چشاتو میگه من داداشتم ، چون اون داداش توء ، عزیزته ، وقتی کوچیکی همه چیزایی که دورو برته بزرگن حرفاشونم خیلی بزرگم ، بزرگم میمونن ، من به خاطرت این دنیارو آتیش میزنم داداشم ( حرفای گونی به کوزی ) حتی کبریتم نمیتونه بزنه ، فهمیدی ؟ وقتی کوچیکی اینجوریه ، فهمیدی دیگه ، میگه به خاطرت جونم میدم چون اون موقعه ها مُردَنَم یجور بازیه ، دیششش آه زدمش ، آه مُردم ، آه نمیدونم چی جی ، یعنی میتونه راحت بمیره چون مرگ ازش خیلی دوره ، بزرگ که شد همه چی عوض میشه ، ارزش حرفا کم میشه ، من به خاطر تو کردم ، به خاطر صلاحت ، این حرفا گاهأ مثه بادکنک میمونه ، تو دهن بعضیا مثه اسباب بازی میمونه ، اگه هنوز کوچیکی هنوز بزرگ نشدی زیر اون حرفای گنده ای که وقتی کوچیک بودی زدی له میشی اما شاید یه روزی یه دوستی پیدا بشه و بهت بگه .. بهت بگه حاضرم بمیرمو میمیره ( علیو میگه ) چون اونم مثله خودته ، هنوز بزرگ نشده ، هنوز معصومه هنوز سادس ، هیچ وقت نمیفهمه نارو زدن یعنی چی ، آدم فروشی چیه ، هیچ وقت تنهات نمیذاره ، اشتباه نمیکنه ، آره داداش کوچولوی من اونقوته که میفهمی اون یکی چقد آدم کلاشی بوده ، اونوفته که دلت تا ته میسوزه ، قلبت درد میگیره ، در واقع تویی که بازنده ای نه اون ، فهمیدی میخوام چی بهت بگم ؟ مثلأ از یکی خوشت میاد اما همینجوری نه ، قبلأ دوس داشتی اما به خاطر اینکه داداشت ازش خاطره داره از ذهنت از قلبت میگیری میکَنیش تا جایی که از دستت بر بیاد ، همین . داداش بودن گاهی مثه یه تنبیهه ، قرضه ، باره ، مجبور بودنه ، وفاس ، داداش بودن سخته ، خیلی ، بگو ببینم بازم میخوای من داداشت باشم ؟

آپلود عکس , آپلود رایگان

جهان : من بهت نارو نمیزنم داداشی

کوزی : ها ها ها ، خدایی پسر ؟ بیا اینجا بینم

و همدیگه رو توی آغوش هم میگیرنو کوزی میگه : باشه پسر ، ما با هم داداش میشیم ، ببین میخوام یه چیزی بت بگم ، بذار از اول سنگامو باهات وا بکنم تا بعدش مجبور نشم آرومت کنم . به خاطر من دنیارو آتیش نزن ( حرفای گذشته گونی ) باشه ؟ بذار دنیا سر جاش باشه

جهان : باشه

کوزی : قول بده بهم

جهان : قول

و دوباره همدیگه رو بغل میکنن و کوزی شروع میکنه به اذیت کردنو شوخی با داداش کوچولوی خودش و یخایی که آورده واسه دست کوزیُ کوزی میریزه تو یقه جهان !

آپلود عکس , آپلود رایگان

سامی با شنیدن این حرفا چشماش پُر میشه و میره پائین !

جهان ادامه میده : با داداش گونی هم از این کارا میکردین ؟

کوزی : اووهوووم

جهان : اون وقت کی برنده میشد ؟

کوزی : م .. من.. من برنده میشدم اونم حالا داره انتقامشو میگیره !

خونه گونی ( این خونه رو برای خودشو سیمای گرفته )

" شاهد بازی فوق العاده بورا گولسوی و دوبله عالی این کاراکتر هستین "

گونی روی مبل مست کرده نشسته که سیمای میگه : تو نمیخوای بری خونت ؟

گونی میخنده و میگه : چه خونه ای ؟ کدوم خونه ؟ ها ها ها ها ها ، کدوم خونه رو میگی ؟

سیمای : بسه دیگه خیلی خوردی

گونی : بذارش همونجا ، خونه من همینجاس پیش تو

سیمای : دیگه شورشو در آوردی ، جای اینکه بشینی اینجا مشروب بخوری برو پیش زنت ازش معذرت خواهی کن

گونی : ها ها ها ، چیکار کنم ؟ ها ها ها ها ها ها ها هه هه هه

سیمای : بسه ، با این کارات داری بدتر همه چیو خراب میکنی ، برو باهاش حرف بزن ، برو باهاش کنار بیا

گونی در حالی که داره میخنده خیلی پُر معنی حلقه ازدواجشو در میاره از دستش و میندازه توی شیشه مشروبشو میخوره ، و میگه : تو با کوزی تو دیسکو آشنا شدی ، مگه نه ؟ علیم بوده

سیمای : آره

گونی : اینا که از کشتی پیاده میشن فکر میکنی بچه مایه ان ، ها ها ها ها ، اینجوری میری سمتشون بعد میبینی اینا آه در بساط ندارنو ما اوسکول اینا شدیم دیگه ، هه هه هه

سیمای : آره شانس بزرگی بود

گونی : مال منم همینطور ، شانس بزرگ ، حالو روز ما دو تا رو ببین

سیمای : بیا برو بخواب

گونی : دستو بکش ، خوشم نمیاد واسم دلسوزی کنی ، توأم دلت واسم بسوزه که دیگه وای به حالم

سیمای : پس گورتو گُم کن برو ، خوابم میاد

و گونی خونه رو به قصد خونه کوزی ترک میکنه

آپلود عکس , آپلود رایگان

خونه سینانر

بانو توی دستشوییه که قرصاشو توی دستش میگیره اما نمیخوره چون حامله اس... ابرو میاد دنبالش و با هم میرن برای خوردن شام

آپلود عکس , آپلود رایگان

خونه گلتن

جمره دربو داغون نشسته توی حیات که یهو با زنگ کوزی حالش خوب میشه و میگه : منتظر بودم ببینم کی واسه معذرت خواهی زنگ میزنه... که کوزی میگه من فردا از اینجا میرم ، سخته که از دستم کاری بر نیاد ، نمیتونم چیزیو اثبات کنم ، نمیتونم از باریش انتقاممو بگیرم که جمره میگه از یه طرفم گونی هست عزیزم ، باشه تو هرچی خواستیو گفتی چون آخر سر میرسیم همینجا... یه مدتی سکوت کنیم بهتره منم تو لاک خودم باشم شاید برای جفتمون بهتر باشه توآم هرجا دلت میخواد برو ، خدا پشتو پناهت باشه... و تلفنو قطع میکنه و میزنه زیر گریه... گلتن از پشت سر میاد پیش دخترش نازش میکنه و با هم اشک میریزن !

آپلود عکس , آپلود رایگان

کوزی از آینورو سامی خدافظی میکنه و میگه قبل رفتنم میرم مامانمو ببینم

کوزی میره بیرون ، توی راه همه لحظه و حرفایی که جمره بهش زده رو یادش میاد ، لحظه های خوشی که شاید دیگه براش تکرار نشه

از اونور گونی مست میرسه خونه پیش هندان

گونی میگه : اون پسرت کجاس ؟ اون پسر دزدت کجاس ؟ کوزیییییی

و حالش بهم میخوره و میره توی حموم

هندان وان حمومو پُر میکنه تا گونی دوش بگیره تا شاید مستی از سرش بپره

همزمان کوزی از راه میرسه و پله ها رو میاد بالا

گونی میگه : مامان سر به سرم نذار ، من با خودم مشکل دارم ، با کارم ، با زندگیم

همزمان کوزی درو باز میکنه و صدای سرفه های گونیُ میشنوه و گوش میده ببینه داره چی میگه که گونی میگه :

مشکل من پسر ِ آرتیست ِ توء ، الآن کجاس ؟ تو بغل جمره شه ؟ آره مامان؟

کوزی با شنیدن این حرفا دیگه کنترلشو از دست میده و حمله میکنه به سمت حموم و میره تو پیش گونی و حندان ، فریاد میکشه و میگه : تو چی داری میگی ؟ ها ؟

گونی : واایی آقا کوزی اومدن ، آقااا کوزیییی ماه عسل خوش گذشت ؟

که دیگه کوزی تحمل نمیکنه و محکم با مشت میکوبه تو صورت گونیُ نقش زمینش میکنه

گونی داد میزنه : شب پیش اون بودیییییییی ؟؟؟

کوزی : خدا لعنتت کنه... و گونی ُ میچرخونه و سرشو میکنه توی وان پُر از آب حموم

کوزی سر گونیُ میکنه زیر آب و به قدری عصبی ِ که داره برادرشو خفه میکنه... هندان التماسش میکنه و کوزیُ پس میزنه اما زورش نمیرسه

کوزی که داره یجورایی گونیُ شکنجه میکنه سرشو از وان در میاره و نفس نکشیده دوباره سرشو میکنه توی آب و میگه :

دیگه نبینم اسم جمره رو به اون دهن کثیفت بیاری ، شنیدی چی گفتم ؟ ها ؟ آره ؟

گونی مقاومت میکنه و میگه : سیمایُ بدبختش کردی حالا نوبت جمره اس ؟

کوزی که دیگه آماده کشتن برادرش شده سرشو میکنه زیر آب و گونی شروع میکنه به دستو پا زدنو جون دادن زیر دستای کوزی

هندان جیغ میزنه و کوزی میگه : به هوش میاد نگران نباش ، چیزیش نمیشه ، داریم حرف میزنیم فقط

هندان که میبینه ممکنه یه پسرش بمیره و اون یکی دوباره قاتل شه و وقتی میبینه که زورش به کوزی نمیرسه بازوی کوزیُ گار میگیره ، کوزی فریاد میکشه و مادرشو پس میزنه اما این کارم فایده نداره و دوباره کوزی سر گونیُ فرو میکنه توی وان پُر از آب و گونی به بال بال زدناش زیر دستای کوزی ادامه میده

کوزی گونیُ میاره بیرون که باز گونی میگه : شما هیچ وقت با هم خوشبخت نمیشین

کوزی : تو چه غلطی میتونی بکنی ؟ ها ؟

و دوباره گونیُ میفرسته توی وان حمومو شروع میکنه به خفه کردنش

کوزی میکشتش بیرون و میگه : تو میخوای نذاری ؟ چی ازم میخوای ؟ بلای جونم شدی

گونی که مرگو به چشماش دیده باز میگه : من تورو خوب میشناسم ، تو با جمره خوشبخت نمیشی

کوزی دستاشو پاک میکنه و بعد از خالی کردن عصبانیتش میره بیرون از خونه

آپلود عکس , آپلود رایگان

خونه گلتن

جمره خوابه که با صدای ضربه خوردن به پنجره اتاقش بیدار میشه ، چراغو روشن میکنه ، پرده رو میزنه کنار که میبینه کوزی پشت پنجره اتاقشه و میگه : کوزی ؟؟؟

کوزی : این پنجره رو باز کن

جمره : چی شده ؟؟؟

کوزی : جمره ، فردا ، إ ، فردا عروسی میکنیم!

آپلود عکس , آپلود رایگان
منو این همه خوشبختی محاله محاله.بازمممممممممممممممم اوللللللللللللللللللللللللل شدمممممممممممممممممم

سلام سروناز جونم خیلی با حال تعریف میکنی.مرسی
یا عماد من لا عماد له.....یا حرز من لا حرز له.......یا عز من لا عز له.......یا انیس من لا انیس له.......یا معین من لا معین له...
کار خوبی کردی سروناز جون ,همیشه سانسور میکنم اما اینقد عکساشو لباساش قشنگ بود دلم نیومد.ببخشید
اینجا زمین است.

ساعت به وقت انسانیت خواب است؛

دل عجب موجود سخت جانی ست ؛

هزاربارتنگ می شود؛ می شکند؛می سوزد؛ می میرد!

ولی بازهم می تپد!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز