2777
2789
عنوان

کوزی گونی (اینجا همه چی درهمه :)

| مشاهده متن کامل بحث + 1863162 بازدید | 44999 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خلاصه قسمت 73

داستان همان طور که گفتم به صورت بهم ریخته نمایش داده شد الان دوباره به جایی رسید که با بیل به سر کوزه ی زدن
کوزه ی نالان و تقریبا بی هوش روی زمین افتاده. فرهاد دستور می دهه درون تابوت بذارنش همراه با موبایل و یک چراغ قوه و یک کپسول اکسیژن. بهش میگه نگران نباش تو نمی میری ولی تا حدی عصبانی میشی که می تونی یکی رو بکشی عذاب زنده بگور شدن رو بهت می فهمونم. می دونم از تاریکی می ترسی ولی نمی کشمت. تا حدی عصبانی میشی که می تونی کسانی رو بکشی. می خوام مرتکب جرمی بشی که تا آخر عمرت تو زندان بمونی. وقتی می خوای منو بکشی کسان دیگری رو هم خواهی کشت .تا وقتی زنده ای جسمت تو زندان می پوسه. تو لبه مرگ قرار بگیر تا به ترس از مرگ عادت کنی تا تو زندان بودن تا آخر عمرت برات سخت نباشه شاید اینطوری فرهادو بخاطر بیاری

آپلود عکس رایگان و دائمی

آپلود عکس رایگان و دائمی

علی به سرعت داره نزدیک می شه و از عصبانیت و استرس داره دیوانه می شه. در شهر دو قبرستان قرار داره. علی شانسی به یکی از قبرستانها می ره به جمره می گه مراسم بابای سیمای تو کدوم قبرستان بود که جمره می گه و علی درست امده.

آپلود عکس رایگان و دائمی

آپلود عکس رایگان و دائمی

آپلود عکس رایگان و دائمی

سیمای طبق زنگی که جمره بهش زده بود به عموش می گه که کوزه ی می خواد به فرهاد اسیب بزنه و عموش فرهاد رو می بره اداره پلیس. فرهاد که می ترسه کوزه ی بمیره حسابی عصبی می شه اما مجبور می شه بره اداره پلیس. سیمای به فرهاد می گه جلوی خانواده ام به کوزه ی اسیب نمی زنی اما فرهاد می گه کوزه ی تو قبره و اگه نرسیم می میره. سیمای با فرهاد می ره سر قبر.

آپلود عکس رایگان و دائمی

خاطرات کوزه ی با جمره و بقیه رو نشان می ده که تو قبر از جلو چشماش رد میشه. کوزه ی می خواد به جمره زنگ بزنه اما نایی براش نمونده.

آپلود عکس رایگان و دائمی

آپلود عکس رایگان و دائمی

علی می رسه و قبر رو می کنه. فرهاد و سیمای بالاسر قبر می رسن اما قبر خالیه. علی و کوزه ی از پشت سر می رسن و با چوب توی سر فرهاد می زنن.

آپلود عکس رایگان و دائمی

آپلود عکس رایگان و دائمی

آپلود عکس رایگان و دائمی

مادر و عموی سیمای و پلیس ها می رسن. کوزه ی می گه من از اینا شکایت ندارم اینا هم از من و فرهاد تایید می کنه. کوزه ی پول فرهاد رو با بهره بهش پس میده و حلقه سیمای را بهش بر می گردونه. مادر سیمای که می بینه اونا یک قبر به اسم کوزه ی درست کردن و کارهای دخترش رو می بینه با شرمندگی به کوزه ی نگاه می کنه. کوزه ی رو به فرهاد و سیمای می کنه ومی گه شما هر دو لجن هستید و بهم خیلی می ایید. به سمت مادر سیمای می ره و می گه من تا حالا به دخترتون رسیدگی کردم ولی دیگه نمی تونم دلیلش را هم از دخترتون بپرسید. سیمای خودش رو به مظلوم بازی می زنه که بره بغل مادرش که اون می گه من دیگه دختری به نام سیمای ندارم. فرهاد هم عصبی است که سیمای بهش میگه کوزه ی جرم گونه ی رو تو تصادف به عهده گرفته چشمان فرهاد برق می زنه.

جمره به علی زنگ می زنه و علی گوشی رو به کوزه ی می ده. زینب چسب هم بغل جمره است و به زور گوشی رو از جمره می گیره و می گویه عزیزم نگرانت شده بودم و از این حرفهای لوس قیافه جمره بیچاره هم باز غمگین می شوه

آپلود عکس رایگان و دائمی

بانو زینب رو می بینه و حسابی باهاش خوش بش می کنه و زینب هم می گویه با کوزه ی دوست شده

سامر هم با شرکت بانو قرار داد می بنده. نکته این قسمت ارتباط سامر وفرهاده و اینکه او هم با فرهاد در رابطه است
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792