وای سیمااااااااااااااااااااااای 
خلاصه قسمت 68
کوزی به علی گفت سیمای رفته پیش وکیل قبول کرده جدا شیم. من به خانوادش گفتم از این ببعد مسئولیت دختره با منه! الان اگه زنگ بزنم ماجرا رو بگم می کشنش اگر هم نگم که واقعا نمیشه. نگفتنش اصلا درست نیست. نمی دونم چکار باید بکنم
یک عده دکه های گونی رو تو شهر به هم ریختن و همه چیز رو شکستن گونی فکر می کنه کار کوزیه ولی کوزی می گه کار من نبوده .
هندان هم طرف گونی رومی گیره و می گه با حرف هایی که تو به گونی زدی حق داره به تو شک کنه. کوزی می گه هندان خانم من هیچ وقت ترسو نبودم به کسی هم از پشت خنجر نزدم احتمالا پسراتو با هم اشتباه گرفتی
.
علی و جمره و کوزی تو خانه علی جمع هستند که زینب هم می یاد و طبق معمول چسب بازی در میاره و به جمره می گه ما رو تنها بگذار تا با کوزی حرف بزنم. جمره با ناراحتی علی را به اشپزخانه می کشد تا اون ها تنها شن. جمره با ناراحتی میگه این دو تا عاشق هم هستن و کوزی هم که داره مجرد می شه اما علی می گه کوزی عاشق زینب نیست.
زینب به کوزی می گه من با پدرم حرف زدم و به محض اینکه طلاق گرفتی دیگه مشکلی سر راه ما نیست. کوزی می گه من هنوز تکلیفم مشخص نیست و بلا تکلیف هستم و یه کم صبر کن بعد می گه من باید برم خونه و خداحافظی می کنه و زود می ره و زینب باز ضایع می شه.
حسین آقا بابت حرف هایی که به کوزی زده بود ازش معذرت خواهی کرد و گفت از رو عصبانیت اون حرف ها رو زده
باریش زودتر رفتن گونی به سوییس رو به مادرش اطلاع میده و انها بانو رو به هتل می برند.
گونه ی به دیدن بانو می رود که ناگهان پیش خدمت هتل قرص های بانو رو آورد و گفت شما داروهای امشبتون رو تو کلینیک جا گذاشته بودید
گونه ی عصبی می شه و میگه یعنی تو مریضی و اینو از من پنهون کردی؟! دارو چیه؟ کلینیک از کجا درومد!
ابرو می یاد و می گویه بانو کمی افسرده ست به خاطر مشکلاتی که با تو داشته و اینجا استراحت می کنه. گونی هم عذرخواهی می کنه. گونی می خواهد موضوع تصادف رو به بانو بگه اما وقت نمی شه.
.... گونه ی شب پیش بانو میمونه و جریان تصادف رو بهش میگه ... بانو میگه بابا اشکال نداره منم بودم همین کار رو میکردم
ولی انگار درست حسابی ماجرا رو نگفته یجوری تعریف کرده که فقط کوزی رو مقصر نشون بده
سیمای برای روز دادگاه نمی ره و این به پیشنهاد مردی بود که بهش اس ام اس می داد. سیمای با پول کارتی که اون مرد فرستاده کلی خرید می کنه اون مرد بهش اس ام اس می ده که مبارک باشه دیگه وقتشه با هم آشنا شیم 7 مارس همدیگرو می بینیم.
روز دادگاه میرسه مادر پدرش هم می خواستن باهاش برن که کوزی گفت با علی میرم.
از خونه اومد بیرون دید جمره هم با علی اومده. گفت ای بابا واسه شمام سرگرمی درومد ها. سیمای هم آماده شد بره دادگاه که اس ام اس اومد نره دادگاه
کوزی به علی گفت سیمای رفته پیش وکیل قبول کرده جدا شیم. من به خانوادش گفتم از این ببعد مسئولیت دختره با منه! الان اگه زنگ بزنم ماجرا رو بگم می کشنش اگر هم نگم که واقعا نمیشه. نگفتنش اصلا درست نیست. نمی دونم چکار باید بکنم
یک عده دکه های گونی رو تو شهر به هم ریختن و همه چیز رو شکستن گونی فکر می کنه کار کوزیه ولی کوزی می گه کار من نبوده .
هندان هم طرف گونی رومی گیره و می گه با حرف هایی که تو به گونی زدی حق داره به تو شک کنه. کوزی می گه هندان خانم من هیچ وقت ترسو نبودم به کسی هم از پشت خنجر نزدم احتمالا پسراتو با هم اشتباه گرفتی
.علی و جمره و کوزی تو خانه علی جمع هستند که زینب هم می یاد و طبق معمول چسب بازی در میاره و به جمره می گه ما رو تنها بگذار تا با کوزی حرف بزنم. جمره با ناراحتی علی را به اشپزخانه می کشد تا اون ها تنها شن. جمره با ناراحتی میگه این دو تا عاشق هم هستن و کوزی هم که داره مجرد می شه اما علی می گه کوزی عاشق زینب نیست.
زینب به کوزی می گه من با پدرم حرف زدم و به محض اینکه طلاق گرفتی دیگه مشکلی سر راه ما نیست. کوزی می گه من هنوز تکلیفم مشخص نیست و بلا تکلیف هستم و یه کم صبر کن بعد می گه من باید برم خونه و خداحافظی می کنه و زود می ره و زینب باز ضایع می شه.
حسین آقا بابت حرف هایی که به کوزی زده بود ازش معذرت خواهی کرد و گفت از رو عصبانیت اون حرف ها رو زده
باریش زودتر رفتن گونی به سوییس رو به مادرش اطلاع میده و انها بانو رو به هتل می برند.
گونه ی به دیدن بانو می رود که ناگهان پیش خدمت هتل قرص های بانو رو آورد و گفت شما داروهای امشبتون رو تو کلینیک جا گذاشته بودید
گونه ی عصبی می شه و میگه یعنی تو مریضی و اینو از من پنهون کردی؟! دارو چیه؟ کلینیک از کجا درومد!
ابرو می یاد و می گویه بانو کمی افسرده ست به خاطر مشکلاتی که با تو داشته و اینجا استراحت می کنه. گونی هم عذرخواهی می کنه. گونی می خواهد موضوع تصادف رو به بانو بگه اما وقت نمی شه.
.... گونه ی شب پیش بانو میمونه و جریان تصادف رو بهش میگه ... بانو میگه بابا اشکال نداره منم بودم همین کار رو میکردم
ولی انگار درست حسابی ماجرا رو نگفته یجوری تعریف کرده که فقط کوزی رو مقصر نشون بده
سیمای برای روز دادگاه نمی ره و این به پیشنهاد مردی بود که بهش اس ام اس می داد. سیمای با پول کارتی که اون مرد فرستاده کلی خرید می کنه اون مرد بهش اس ام اس می ده که مبارک باشه دیگه وقتشه با هم آشنا شیم 7 مارس همدیگرو می بینیم.
روز دادگاه میرسه مادر پدرش هم می خواستن باهاش برن که کوزی گفت با علی میرم.
از خونه اومد بیرون دید جمره هم با علی اومده. گفت ای بابا واسه شمام سرگرمی درومد ها. سیمای هم آماده شد بره دادگاه که اس ام اس اومد نره دادگاه
سلامممممممممممممممممممممم
همه چی ارومه من چقد...........
سروناز عزیز و بقیه ی دوستان
سلاااااااااااااااااااام
آره افروز جون اینجا بابای سیمای مرده.
آره افروز جون اینجا بابای سیمای مرده.
سلوم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
