چقدر حس بدی بوده جاری دار شدن، تازه من که آدم حسودی نبودم و همیشه از خدا میخواستم بهترینا نصیب برادرشوهرم بشه الان دارم میترکم، اگه بدشونو میخواستم چی میشد...
جاری خوشتیپ تر و سرزبون دارتر و عشوه ای تر و راحت تر و...
خلاصه که الان سه روزه عقد کردن، تو شهرمون غریبه و همش خونه مادرشوهره همه خوشن و بگو بخند و شادی و... منم هیچکی یادش نمیاد...
چقدر وقتی تک عروس بودم خوب بود.