یه مدت بود احساس افسردگی میکردم. البته چندماه درگیر قضیه مالی بزرگ پدرمادرم بودم خداروشکر حل شد البته باضرر زیاد ولی گذشت.... ولی حال روحی من بهم ریخته بود همسرم همش میگفت چکار کنم خوشحال باشی بریم سفر خرید سینما میگفتم نه حوصله ندارم. تا اینکه خودم دیدم دارم کم کم بدتر میشم و با یک حرکت ناگهانی کلاس کیک و شیرینی ثبت نام کردم و شروع کردم کلاس و پخت و پز. باورم نمیشد اینقدر حالم بهتر بشه. میخواستم بگم شما هم خانمای عزیز خودتون باید کمک کنید به روحیه و بالا نگه داشتن انرژی مثبت.
دخترم تو معجزه زندگی من و بابایی، تو نور خدایی، تو عشقی💕چشم براهت هستیم، من و بابا که همیشه آرزو داشتیم خدا بهمون یه دختر بده💕🍀
کیک و شیرینی پزی ..بشور بساب هم خیلی داره...خیلی زیاد...آدم به اشتباه کردن میفته که چرا شیرینی پخته...
شما بچه داری؟؟
برای همه شهدا فاتحه و خیرات بفرستید نه فقط شهید ابراهیم هادی باور کنید خودش راضی به این همه فرق گذاشتن نیست💥💫 و منی که برای کسانی که خودکشی کرده اند هر روز صلوات می فرستم💙💚
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من خودم دختر شادی بودم انقدر ک همیشه دوستام باهام بودن انرژی میگرفتن و مشکلاتشون یادشون میرفت اما الان برعکس خیلی بی ذوق بی انرژی ام باعثش هم شوهرم بوده
برای همه شهدا فاتحه و خیرات بفرستید نه فقط شهید ابراهیم هادی باور کنید خودش راضی به این همه فرق گذاشتن نیست💥💫 و منی که برای کسانی که خودکشی کرده اند هر روز صلوات می فرستم💙💚
برای همه شهدا فاتحه و خیرات بفرستید نه فقط شهید ابراهیم هادی باور کنید خودش راضی به این همه فرق گذاشتن نیست💥💫 و منی که برای کسانی که خودکشی کرده اند هر روز صلوات می فرستم💙💚
من همیشه شاد و سرحال و شیک و مرتب هستم این چندماه اون مشکل و بیماری همسرم همراه اون باعث شد حال روحی ام بهم بریزه ولی الان خودم شروع کردم به برگشت به قبل. راستی رنگ موهامم تغییر دادم. خرید کردم خلاصه حسابی دارم به خودم میرسم😁
دخترم تو معجزه زندگی من و بابایی، تو نور خدایی، تو عشقی💕چشم براهت هستیم، من و بابا که همیشه آرزو داشتیم خدا بهمون یه دختر بده💕🍀
نه بحث لج بازی نیست خسته شدم انقدر صحبت کردم خندیدم شاد بودم زندگی انقدر مشکلات داشت برام ک خسته ام کرد یه شوهر بی احساس هم گیرم افتاده دیگه بدتر دوتا هم بچه دارم از صبح بلند میشم کار میکنم تا شب به خاطر الودگی هوا هم میترسم بچه ها رو بیرون ببرم خسته شدم کلا از خونه بودن و از زندگیی که هر چی میدویی باز کم داری