2737
2739
عنوان

تنها عشق زندگیم آبادانی بود

| مشاهده متن کامل بحث + 358602 بازدید | 1811 پست

گوشیشو گرفت پایین و من شوکه شده به خواهرم نگاه کرده که داشت بدون غافلگیر شدن باهاش سلام احوالپرسی میکرد .

دیگه فهمیدم که با ۷واهرم هماهنگ بوده.

شهرمون کوچیک بود و ترس از دیده شدن داشتم. 

از دیدن هیبتش و سادگی و بچگی خودم بشدت عصبی شده بودم. حس میکردم براش کمم و دیگه ازم دلزده شده. خیلی تحت فشار عصبی قرار گرفته بودم و تا سمت من خم شد که تو چشمام نگاه کنه من به سرعت چرخیدم و دست خواهرمو کشیدم.

مثل عصر هجریا رفتار کردم.

دنبالم راه افتاد و اروم صدام میکرد و نهایت کلمه محبت امیزش عزیزم بود چون من خیلی محدودش میکردم همیشه.

حالا هم سعی داشت نگهم داره و من تند تند راه میرفتم که از اون منطقه بزنم بیرون. 

داستان عشق من . سال ۸۵ هست . اشتباه ۹۵ درج شده  لطفا با عشق وارد بشید و با انرژی مثبت خارج بشید .لینک کتاب الکترونیک داستانم من حالم خوبه دوستای نازم. ممنون از اینکه این بار رو از روی دوشم برداشتید. خیلی حس سبکی دارم الان. و الان حالم از اون شبی که تاپیکو زدم بهتر شده. ممنون از همدلیتون 💖 آرزو میکنم عشقِ خوب به موقع به سراغتون بیاد و حاصلی جز رسیدن نداشته باشه 💖
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



ناگهان پیچید جلوم و دستشو گرفت روبروم به حالت ایست

خدایا چرا اونقدر جذاب بود. چرا دیوونه شده بودم. چرا همونجا براش نمردم 😭😭😭😭

چشماش پر از عشق بود. صداش قشنگتر از پشت گوشی بود. دستاش میلرزید. آروم صدام کرد . انگار همه دنیا متوقف شد و دیدم که واسه همیشه قلب و دلمو بهش دادم.

بریم تو ماشین صحبت کنیم. سرده .

دلم نیومد قبول نکنم. ۷واهرمم دستمو فشار میداد. فقط راه افتادم سمت پارکینگ.

خدایا چرا هیچکس رفتار درست با کسی که ادمو دوس داره یادم نداده بود؟؟ 😭😭😭😭😭 چرا فقط غرور و غرور و غرور و یک عالمه نفهمی رو بلد بودم 

چرا از خورد کردن ادما لذت میبردم 😭😭😭😭😭😭

داستان عشق من . سال ۸۵ هست . اشتباه ۹۵ درج شده  لطفا با عشق وارد بشید و با انرژی مثبت خارج بشید .لینک کتاب الکترونیک داستانم من حالم خوبه دوستای نازم. ممنون از اینکه این بار رو از روی دوشم برداشتید. خیلی حس سبکی دارم الان. و الان حالم از اون شبی که تاپیکو زدم بهتر شده. ممنون از همدلیتون 💖 آرزو میکنم عشقِ خوب به موقع به سراغتون بیاد و حاصلی جز رسیدن نداشته باشه 💖
2731

تا به ماشینش رسیدم یه پسر جوونو دسدم که تکیه ااده به ماشین و زود صاف ایستاد و سلام کرد. 

سلام. .... هستم

پسر عموش بود که در جریان رابطمون از اول بود. 

من با اکراه سلام کردم. بنده خدا با خجالت از ماشین فاصله گرفت و گفت من تو پارک یه دوری میزنم.

عشق من . عشق از دست رفته ی من هر لحظه چشماش عاشقتر میشد و رفتاراش مثل پسرای ۱۴ ساله هولزده میشد و من هنوزم خودمو در حدش نمیدونستم و این فشار عصبی داشت دیوونم میگرد

درو باز کرد و من نشستم که یه دفه خواهرم گفت منم میرم بازار کنار پارک .

تا من خواستم بپرم بیرون درو بست و رفت.

اون جلو نشست و من عقب بودم. سرم پایین بود. 

یه مانتوی عروسکی کمر کلوش و چین دار مشکی با شلکار برنودا که اونموقع مد بود پوشیده بودم. با یه مقنعه کوتاه مشکی و کیف نخودی.

زل زده بود بهم . 

داستان عشق من . سال ۸۵ هست . اشتباه ۹۵ درج شده  لطفا با عشق وارد بشید و با انرژی مثبت خارج بشید .لینک کتاب الکترونیک داستانم من حالم خوبه دوستای نازم. ممنون از اینکه این بار رو از روی دوشم برداشتید. خیلی حس سبکی دارم الان. و الان حالم از اون شبی که تاپیکو زدم بهتر شده. ممنون از همدلیتون 💖 آرزو میکنم عشقِ خوب به موقع به سراغتون بیاد و حاصلی جز رسیدن نداشته باشه 💖

صدام کرد و من از خودم و همه سادگیم حالم بهم خورد. 

اونقدر خودمو کم میدونستم که نتونستم سر بلند کنم. 

باز صدام کرد. 

میشه نگام کنی؟؟

و اونقدر قشنگ گفت که ناخوداگاه سرمو بلند کردم ببینم این مرد واقعا میخواد نگاش کنم؟؟

داستان عشق من . سال ۸۵ هست . اشتباه ۹۵ درج شده  لطفا با عشق وارد بشید و با انرژی مثبت خارج بشید .لینک کتاب الکترونیک داستانم من حالم خوبه دوستای نازم. ممنون از اینکه این بار رو از روی دوشم برداشتید. خیلی حس سبکی دارم الان. و الان حالم از اون شبی که تاپیکو زدم بهتر شده. ممنون از همدلیتون 💖 آرزو میکنم عشقِ خوب به موقع به سراغتون بیاد و حاصلی جز رسیدن نداشته باشه 💖

همه دنیا توی چشماش بود. برق چشماش. لبخند ملیحش. پاکی نگاهش. خدایا چراااااااا من اونقدر بچه و نافهم بودم 😭😭😭😭😭

من بخاطر تو ۸ ساعت روندم که فقط ببینمت . حالا اگه ۸ روزم بود بازم میومدم.

قلبم توی حلقم بود و دستامو توی هم میپیچیدم.

نگاهم به پاهای کشیدش بود که بازم زانوهاش به فرمون بود. 

چشمم بالاتر اومد و روی شونه های قویش افتاد. 

نگاهم سر خورد روی دستاش و حلقه ای که همون اولا گفت میندازم انگشتم که دیگه همه بدونن من خانوم دارمو دیدم توی انگشت ازدواج  دست چپش که روی فرمون قوس گرفته بود و چرخیده بود سمت من. 


داستان عشق من . سال ۸۵ هست . اشتباه ۹۵ درج شده  لطفا با عشق وارد بشید و با انرژی مثبت خارج بشید .لینک کتاب الکترونیک داستانم من حالم خوبه دوستای نازم. ممنون از اینکه این بار رو از روی دوشم برداشتید. خیلی حس سبکی دارم الان. و الان حالم از اون شبی که تاپیکو زدم بهتر شده. ممنون از همدلیتون 💖 آرزو میکنم عشقِ خوب به موقع به سراغتون بیاد و حاصلی جز رسیدن نداشته باشه 💖
2738

میدونستم تا زندم درگیر این مردم ولی هم غرورم هم اون خود کم بینی که در مقابلش و برای اولین بار توی عمرم دچارش شده بودم باعث شده بود اخمام بشدت توی هم بره.

فکر میکرد ازش خوشم نیومده.

دائم صدام میکرد. میگفت نگام کن و من با لجبازی بیرونو نگاه میکردم.

بخاطر من ۸ ساعت راه اومده بود. بخاطر صدایی که شاید اصلا سرکاری بود. 

بخاطر دختری که ۶۰ کیلو ازش لتغر تر بود. قدش تا کمرش بود. صورتش ریز و بینیش انحرافی بود.


داستان عشق من . سال ۸۵ هست . اشتباه ۹۵ درج شده  لطفا با عشق وارد بشید و با انرژی مثبت خارج بشید .لینک کتاب الکترونیک داستانم من حالم خوبه دوستای نازم. ممنون از اینکه این بار رو از روی دوشم برداشتید. خیلی حس سبکی دارم الان. و الان حالم از اون شبی که تاپیکو زدم بهتر شده. ممنون از همدلیتون 💖 آرزو میکنم عشقِ خوب به موقع به سراغتون بیاد و حاصلی جز رسیدن نداشته باشه 💖
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687