الان که دارم اینو مینویسم تو داری چرت بعدظهرتومیزنی.
چند دقیقه ست خیره شدم بهت و دارم فکر میکنم قد بالا و چشم شهلا همش کشکه! دلبرم،تو این لحظه من جون میدم برای خال خالیای روی صورتت که تابحال هزار بار سعی داشتم بشمارمشون و هر هزار بارش چشمام کج شده طرف لبهات.
تو این لحظه من جون میدم برای موهای همیشه کوتاه و مرتبت که خیلی معمولی رو به بالا شونه شده و پیراهنی که دو دکمه ی بالاییشو باز گذاشتی تا راحت تر بخوابی و میدونم چقدر مراعات وجودمو کردی که درش نیاوردی و چقدر مراعات خوابیدنتو میکنم که سرانگشتام نمیچرخه تو موهات...!
آرامشم؛ تو این لحظه هرنفسی که میکشم باهاش آرزو میکنم تو تا همیشه برام بمونی و قبول میکنم چقدر خودخواه میشم وقتی آرزو میکنم قبل از تو بمیرم.
و هرروز چقدر ذوق کنم بابت داشتن مردی مثل تو..مردی معمولی با دستای بزرگ و قوی..
دلبرم منو ببخش که وسوسه ی گرفتن دستات و جا شدن تو بغلت باعث میشه بیدار شی...
نون#