من سیگاری نبودم.واقعا نبودم
من حتی میخواستم توهم سیگارت را ترک کنی
من خودم میخواستم ترکت بدهم
مثل همان باری که به دیوار بالکن تکیه داده بودی و با آن ژستی که برایش جان میدادم سیگار دود میکردی..نزدیکت شدم و روی پنجه ی پایم بلند شدم سیگار را از دستت گرفتم ،گوشه لبت را بوسیدم و سیگار را روی دیوار خاموش کردم.خندیدی و پرسیدی این هارا از کجا یاد گرفته ام و من گفتم متد های ترک سیگار است
یا باری که سیگار میکشیدی و عمدا سرفه میکردم تا مجبور شوی خاموشش کنی
ببین من از سیگار خوشم نمی آمد و حالا سیگارم با سیگار قبلی روشن میشود
نمیدانم شاید سیگاری شده ام
شاید دلم حتی صدای سرفه ات را می خواهد
و یا بوسه ی آرام گوشه ی لب..
نون#
27 خرداد 1396
"گاها مینویسم"