بیاید از خاطرات عاشقی تون بگید

همیشه توی رویام پسری که عاشقش میشم و تصور می کردم خیلی متفاوت و رویایی بود خصوصیاتش فکر می کردم شاید هموون جوری رویایی بمونه ولی من بهار امسال عاشق همون پسر رویاهام شدم با همون خصوصیات همون اخلاق خود ساخته با جذبه مهربون لجباز...........

الان 9 ماه که با هم دیگه ایم کلی سختی داشتیم کلی بالا پایینی داشتیم اولین مرد قلبم شده مرد من شده با اون ای چیزایی رو اولین بار تجربه کردم هر وقتم دیگه خیلی خسته میشم این بیت شعر یادم میاد.............در طریق عشق بازان مشکل اسان کجا

صب سرکار میخاست بره باید میومد منو میدید زود میومد میرفتیم منو مدرسه میزاشت میرف الان فک میکنم میگم چقد حوصله داشتیم 

آسیاب به نوبت .عجله نکن واسه شما هم از این خاطره ها بوجود میاد،🙂🙂

نه 😐پیچوندن نداشت دیگه محرمش بودم😂

من و شوهرم چ روزایی بود کل شهر و قدم میزدیم و میرفتیم ساندویچی و .... تو پارک دور میزدیم گاهی با ماشیین دور دور چ روزایی بود الان کنارم خابیده با خرو پف

عر و بگو

ممنون عزیزم.همچنین

تو روووووحت.... 😆😅😄

ببخشید نمیتونم بگم

چون خیلیا مسخره میکنن خوشم نمیاد ببخشید

دقیقا مث من

واسه من خیلی رویاییه......

بارون زده بود...

پاییز بود....

شیشه های ماشین پر از بخار...

نم نم بارون میخورد به شیشه ها.....

تاریک بود همه جا.....

یخ کرده بود دستامون....

سکوت بود....

دم در خونمون یه کبوتر سفید  نشسته بود تو ابای بارون.....

عشقم رفت گرفتش.....اوردش تو ماشین برام...

خندید. گفت ببین بیتا....بگیرش.... .

مرض از خودم بود.مرض داشتم اینقد قشنگ عاشقی کردم.خودش دل میبرد بعد به من میگفت از اون دلبر بیشرفایی

میگفتم سیگار میخوام میگف تو سیگار دلت نمیخواد،دلت میخواد با پشت دست بکوبم تو دهنت..ولی وقتی رو پل مینشستیم و پاهامونو اویزون میکردیم خودش فندک میگرف زیر سیگارم بعد از سیگار دهنیم کام میگرف

زمستون که میشد ی پتو ورمیداشت میرفتیم یه جای خلوت و پتوپیچ مینشستیم و باقالی و لبوی داغ میخوردیم.میدونست زیاد دوس ندارم و هی میگف بزک نمیر باهار میاد

بهارا که میشد ینی چاقاله بادوم و گوجه سبز و اینا عصاره زندگیه منن

کاپشن صورتیمو که میپوشیدم میشدم پلنگ صورتی و وقتی مشکی میپوشیدم میشدم جوجه اردک زشت،اینایی که میگمو زبونی میگف وگرنه میدونم ته دلش من همون زیبای خفتش بودم ک هروخ نزدیکش میشدم وعده میداد ی روزی قراره ببوستم که بدونه فرداش کابوسا تمومه

رفته بود ی تل گرفته بود که روش ماه داشته باشه..میگف کلی گشتم تا پیدا کنمش..گفتم چرا ماه..گف اونوقت میشی ماه پیشونی

میومدم رماتیک زل بزنم تو چشاش ی کم نگام میکرد میگف مردشور قیافتو ببرن که جون ب جونت کنن دلبر بیشرفی

ولی من خیلی قشنگ عاشقی کردم

نون#

اینو 3 سال قبل تو کانالم نوشته بودم، یادش بخیر 

دزدکی میومد دنبالم تا باهم بریم دانشگاه آخه هم کلاسی بودیم یه بار ساعت 8 صبح کلاس داشتیم ساعت 6 دزدکی از خونه اومدم بیرون اونم سرخیابون منتطرم بود یکی از همسایه ها دیدمون خداروشکر تا رفت به خانوادم بگه ما در شرف ازدواج بودیم

من دیگه عادت کردم بعدیش اینه که به این پول نیاز نداره