بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من که خیلی عصبی شدم از دیدنش یعنی یک آدم چقدر بلانسبت همتون میتونسته احمق باشه هم خودش هم برادرش دختره که خیلی خنگ و پخمه بوده که اصلا شک نکرده اخه چطور امکان داره خیلی ناراحت شدم از این که واقعیت داشته اخه چرا باید اینجور باشه چرا
داستان فیلم تا حدی با واقعیتش فرق میکرد. مثلا مادر فائزه تو مصاحبه ش با رشید پور تو تلویزیون گفت که خود فائزه راضی به این ازدواج نبود و کلی هم گریه و زاری کرد که ازدواج نکنه باهاش و منم مخالف بودم ولی ناپدری فائزه مجبورش کرد به این ازدواج. حساب کنین یه دختر 14 ساله به زور ناپدری ازدواج کنه،اون قدر عاشقانه نیست. بعدش مادر فائزه گفت وقتی که فائزه دوقلو دختر حامله بود همون شوهرش کتکش زده که چرا بچه ها دخترن. بعدشم گفت که همون مادرشوهره کلی بچه ها رو کتک میزده بخصوص همون بچه اولی که پسر بود ،بعد رشید پور ازش پرسید پس چرا تو فیلم اونقدر مادرشوهره مهربون نشون داده شده بود؟مادر فائزه گفت به خاطر مصلحت.خلاصه اینکه واقعی هم نگاه کنیم ناپدریه فقط میخواسته فائزه بدبخت رو هر طور شده شوهر بده بره و دیگه هم برنگرده. راستی عبدالحمید هم ازدواج دومش با فائزه بود قبلا با دختر داییش ازدواج کرده بود و از اون هم یه پسر داشت.