برای این که همسرم بخنده قلقلک میدمش
من يه داداش دارم خيلي تو بچگي اذيتم ميكرد😂من هم يه بار يه صابون سفيد داشتيم از اين جامدا خيلي كوچيك شده بود ورش داشتم ورزش دادم به داداشم گفتم بيا برات سقز اوردم اون هم از دستم قاپيد همه رو گذاشت دهنش جويد حالش بد شد اونقدر من خنديدم كه نگو تا الان كه بيشتر از بيست سال ميگذره يادش ميوفتيم خندمون ميگيره ولي خوب انتقام گرفتم ازش ديگه جرات نميكرد اذيتم كنه😂😂😂
جاریم دوس پسر داشت یه نامه نوشتم دادم پیک ببره در خونش تا سر حد مرگ ترسوندمش
میخواست خودکشی کنه بدبخت
حقش بود
داخل خودکار کاغذ میکردم با فوت میزدم پس کله دوستام😁
اذامس چسبوندم ب صندلی معلم مانتوشو ب گند کشیدم😁😁
کپسول انداختم تو بخاری معلممون کلاسو تو حیاط برگزار کرد😁
ووووو....خیلی چیزای دیگ
اها روز معلم همه تو تخم مرغ پر گل ریخته بودن من تخم مرغ واقعی زدم ب سقف بردنم دفتر حالا خودمم ارشد کلاس بودما😂
یه بارم رو پنکه سقفی کلاس خاک ریختم فقط دوستم میدونست من کردم معلممون اومد روشن کرد کلاس ب ف ا ک عظمی رف همه پر خاک شدن 😁😁😁😁😁
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
