2737
2734

سلام. قبلا هم یه تایپک زده بودم که بعد زایمان میخوام برم خونه مامانم و شوهرم از سر دلتنگی و کم رویی راضی نبود میگفت بمون خونموم و مامانم و زنداداشم هستن از اونورم مامانت میاد سر میزنه. طبقه بالای مادرشوهرم هستم. بعد دیشب بازم حرف پیش کشیدم باز مخالفت کرد منم بهش گفتم لطفا بزار بعضی حرفا رو لهت نگم و تو همینجوری راضی شو. گفت منظورت چیه و چه حرفایی؟ گفتم بیخیال از نظرم چغولی به حساب میاد. گفت نه بگو. 

منم بهش گفتم که وقتی ازمایشم مثبت شد مادرشوهرم همش میپرسید کجا میمونی موقع زایمان اینا و منم در جوابش میگفتم فعلا خیلی مونده. و من چند روزی میرفتم طبقه پایین یه روز مامانم اومد برگشت گفت اره وظیفه تو نگهش داری من مادرشوهرشم هر چقدم خوب باشم وظیفه من نیست نگه داری ازش تو مادرشی نه من حتما فردا که زایمان کرد هم میخوای بندازیش گردن من. مامانمم گفت بچمه چرا نگهش ندارم چن. روز که سهله بیاد ماه به ماهم نگهش میدارم منتها ببرمش تو میگی چرا بردی مگه من بهش نمیرسیدم


چون دکتر بهم استراحت داده بود مادرشوهرم برامون غذا میپخت ولی همش میگفت بیخیال حرف دکترت بلند شو. وای کاش دکتر بگه بسه استراحت دیگه هم خودت راحت بشی هم من

ادامه در پست بعدی

میشه واسه کنجد تو دلم یه صلوات بفرستید تا سالم بیاد بغلم......خدایا شکرررررت

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

حالا دیشب اینا رو به شوهرم گفتم{اینا حتی نصف حرفای مادرشوهرمم نبود یعنی همه حرفاش نگفتم} بعد بهش گفتم کهبه مامانش نگه و شوهرم سکوت کرد و گفت باشه حالا بگیر بخواب😓😓😓 گفتم خودت یدونه اپاندیس عمل کردی مامانت موند پیشت همش با اون راحت بودی منم دلم میخواد برم خونه مامانم. من بامامانم راحتم. مامانت راست میگه اون مادرشوهرمه نه مامانم. گفتم حالا راضی شدی؟ گفت باشه


شب بخیر گفت و خواببد ولی مشخص بود ناراحت شده بهش گفتم از دست من یا حرفای مامانش ناراحت نشه. ولی معلوم بود حتی خوابشم نمیبرد. صبح هم خیلی ناراحت خدافظی کرد رفت. عذاب وجدان گرفتم کاش نمیگفتم

میشه واسه کنجد تو دلم یه صلوات بفرستید تا سالم بیاد بغلم......خدایا شکرررررت

خوب کردی ولی شوهرتم گناه داره اگ واقعا روش نمیشه بیاد خونه مامانت بمونه خب تقصیری نداره.حتما دوسداره بچشو خوب ببینه.زیادم خونه مامانت بمونی شو هرت نباشه سردیو دوری میاره.ده روز خونه مامانت بمونی کافیه 

2740

بهش گفتم قرار نبود بهش بگم این حرفا رو چون اگه میگفتم همون هفت ماه پیش میگفتمش ولی بخاطر مخالفتش مجبور شدم. در مقابل همه حرفام سکوت کرد نه به من چیزی گفت نه پشت مادرش.. از طرفی خوشحالم که یه کمی فهمید مادرش ادم دو رویی هست از طرفی عذاب وجدان دارم که ناراحتش کردم😢

میشه واسه کنجد تو دلم یه صلوات بفرستید تا سالم بیاد بغلم......خدایا شکرررررت

چرا عذاب وجدان گرفتی ؟؟ خوب مامانش رک گفته بعد از زایمانت من حال و حوصله نگهداری ندارم شوهرت هم که روش نمیشده تو رو ببره خونه مامانت پس راهش همین بوده که قضیه رو براش روشن کنی وگرنه مامانش یک عمر سرت منت میذاشت 

محال است فرصتی را که حق الهی من است از دست بدهم ،زیرا در حمایت رحمتم ، نه در لوای قانون 
خوب کردی ولی شوهرتم گناه داره اگ واقعا روش نمیشه بیاد خونه مامانت بمونه خب تقصیری نداره.حتما دوسداره ...

همون ده روز میخوام بمونم ولی طاقت نداره اقا. میگه هر روز نمیام. گفتم خب یه روز در میون بیا. حالا دیشب فقط گفت باشه نمیدونم واقعا راضی شد یا نه. خدا کنه دیگه مخالف نباشه

میشه واسه کنجد تو دلم یه صلوات بفرستید تا سالم بیاد بغلم......خدایا شکرررررت
بهش گفتم قرار نبود بهش بگم این حرفا رو چون اگه میگفتم همون هفت ماه پیش میگفتمش ولی بخاطر مخالفتش مجب ...

وا واسه چی عذاب وجدان من مادرشوهرم هرچی بگه فورا به شوهرم میگم که مادرشوبشناسه

خدامنم بچه میخام😢ناامیدم خیلیییییی😢
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز