مگه اونا هم با شما مهمونی نبودن ؟ چرا با شما ناهار نخورده بودن؟
😮😮😮😮😮😮
إينو يادم رفت بگم.وقتى مادر شوهرم پياده شد.شوهرم جلو خواهرش برگشته به من ميگه از ادكلن خوشت اومد؟گفتم آره،چطور مگه؟!گفت اگه خوشت نيومد خواستم بگم بدى به مامان!!!!حالا شوهرم به مامان خودش ميگه مامان،به مامان منم ميگه مامان.من هنوز متوجه نشده بودم منظورش كدومه كه خواهر شوهرم برگشت گفت آره مامانم ا. اين بى ها خيلى خوشش ميادااا.دوست داره ادكلن!!!!
منم مثل گاو فقط واستادم نگاش كردم
توی ماشین نشسته بودی شیشه ودربها راقفل میکردی
میگفتی واسه شماهم بخره اینکه چیز مهمی نیس خودتونا ناراحت میکنیدباهمین چیزای کوچیک باعث افسردگی واعصاب خردیتون میشه وعشق ومحبت بین خودتون وهمسرتون ازبین میره
چه رفتاریه! خب حسادت میکنی به مال و اموالش بحثش جداست. وگرنه خواهر و برادر روابطش ن خوبه و ب هم احساس دارند.
گبابو حق داری
ولی حالا اینکه رفت ببینه تو خونه چ خبره حق با شوهرته
بگم برات میشینی میگی چه شوهر ساده ای داری تو ....
حق داری سعی کن عادتش بدی که تو تو الویت باشی
چیز خاصی نبود الکی حساس شدی
ولی اون قسمت بعد از ۲ سال و ادکلن نقطه انحرافی مساله بودا
به نظر من راجع به این چیزها فکر نکن .اگه با محبت این کار انجام بشه خدا روزیتون رو بیشتر میکنه پس از هزینه کردنش نترس
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
